نردروم / هنر کیچ/

نردروم؛ نقاش محرک/ معترض / ریچارد وای / هلیا دارابی

 

بخشی از مقاله:

اُد نردروم هرگز از جسارت کم نیاورد. از زمان نخستین نمایش آثارش در ۱۹۶۲، زمانی که هنوز دانشجو بود، بی‌وقفه در جبهۀ مخالف زیبایی‌شناسی متداول زمانه‌اش سنگر گرفت. در برابر زیبایی‌شناسی مدرنیسم متأخر که نه تنها در کشورش نروژ جریان غالب هنری بود، بلکه در سراسر جهان همۀ فرم‌های هنری خودزا و سنت‌گرا را سرکوب می‌کرد.

نردروم ترکیب‌بندی و اسلوب نقاشانۀ رنسانسی را برگزید. و برای آموختن آن خود را به تلاش و مرارت بسیار انداخت. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ این اسلوب را در نوعی رئالیسم پیکرنمای روایی، حتی می‌توان گفت «حکایتی» به کار گرفت. و آثاری پدید آورد پر از تفسیرهای اجتماعی. در زمانی که در فضای روشنفکری اسلو، انتزاع و مفهوم‌گرایی تنها عیار مقبول به حساب می‌آمد؛ آن هم نه فقط برای هنر پیشرو، بلکه اصولاً برای هنر «پذیرفتنی».

بعدها، هنگامی که نقاشی پیکرنما، با کمی هم‌رنگ اجتماعی–سیاسی، در عرصۀ جهانی احیاء شد و در دهۀ ۱۹۸۰ در کار نقاشان جوان ایتالیایی و آلمانی و امریکایی جلوه کرد، این پیکرنمایِ کهنه‌کار، شیوه‌ای بازنمایانه به کار گرفت که با ساختارهای تصویری عمداً خشن، قلم ضربه‌های یادداشت‌وار، اشارات متعدد معاصر و نیروی «خودانگیختۀ» آثار این ستاره‌های بین‌المللی کاملاً تفاوت داشت.

نردروم در آثار متین و پالوده‌اش، با حال و هوای دینی که در فروغ زرد و قهوه‌ایِ استادان کهن می‌درخشند، دنیای تخیلی رویارویی‌هایِ آغازین را تصویر کرد. دنیایی با مردمانی تنها و بی‌نام و نشان. یا گروه‌هایی که در چشم‌اندازی سترون که هیچ نشانی از معماری امروزی در آن نیست پرسه می‌زنند. بازیگرانی بربروار که درونمایه‌های خاص نردرومی را بازی می‌کنند. بخصوص جراحت و ضربه‌های اروتیک را. این صور خیال پیش از این تصویر کهن الگوهای بی‌زمان شمرده می‌شدند، اما اکنون آنها را افشای بی‌دریغ مافی‌الضمیر هنرمند می‌دانند.

نردروم طی دورۀ کاری تقریباً چهل ساله‌اش در تقابل با کیش آوانگارد موضعی بسیار روشن داشت. و آثارِ خلق شده در قالب آن را بیش از حد روشنفکرانه می‌دانست. او معترض بود که نقاشان مدرنیست کشورش درونمایه‌های ارجمند انسان‌مدارِ هنر غربی را به قصد مضحکه‌ای همه‌گیر وانهاده‌اند. همچنین، نه تنها اسلوب‌های پرکار رئالیسم پیکرنما را به فراموشی سپرده‌اند. بلکه مفهوم و معیار کیفیت را نیز به کلی به دور انداخته‌اند. خلاصه آن که، این معاصران «پیشرو» نه منش اخلاقی دارند. و نه مهارت فرمی، ترجمانی ضعیف‌اند از اندیشه‌هایی رنگ باخته.

 

سبد خرید ۰ محصول