معرفی مقاله:
این مقاله نوشتهی نیک پرایر و ترجمهی صالح نجفی است. عنوان اصلی این مقاله در اصل این است: “Having One’s Tate and Eating it”. این عنوان معنای نزدیکی به یک ضرب المثل انگلیسی و عنوان فارسی ترجمه شدهی مقاله دارد. بدین سان نویسنده به موقعیت تازهای که برای موزههای جدید در وضعیت پست مدرنیته یا به تعبیر خودش “عصر فوق مدرن” (هایپر مدرن) پیش آمده اشاره میکند.
نیک پرایر در این نوشتار میکوشد ابتدا به شرح کوتاهی از شرایط جامعهی فوق مدرن امروزی و نیازهای سطحی انگارانهی برآمده از آن بپردازد. نقطهی عطف و مهم این نوشتار نظریه است. نظریهای که معتقد است پروژهی موزه، به آخر کار خود رسیده است. او این نظریه را از دو منظرِ کارکرد موزههای جدید در نقش اثرگذاریِ زیباییشناسی و مخاطب موزهی پست مدرن مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. تمرکز ویژهی متن بر بسترهای جامعه شناسانهای است که نظریهی افول موزه ها در دوران پست مدرن می تواند داشته باشد. متنِ روان مقاله در مورادی از شرح مثالها، طرح پرسش ها و آمارهایی استفاده کرده. اطلاعاتی که علاوه بر ملموس کردنِ متن، مطالعه ی این متن را کاربردیتر می کند.
.
بخشی از مقاله:
در قلمرو نوظهور فرهنگ فزونكار مصرفى، موزهها بدجورى توى هچل افتادهاند. موزهها نمىتوانند مبدّل به نوعى «ماشين سرگرمىسازى» موفق شوند. در جهانى كه همين حالا غرق در انواع و اقسام سرگرمىهاست. اسبابى براى تفريح آدمها فراهم آورند. مگر آنكه به احتمال زياد هالة سنتهاى عظيم خود را بر باد دهند و فاتحه حضور مخاطبان و مراجعان فرهيخته را بخوانند. ويليام هزليت [نويسنده شهير انگليسى (۰۳۸۱ـ۱۷۷۸) كه گروهى او را بزرگترين نقدنويس هنر عصر خودش مىدانند. يكبار «نشنال گالرى» انگلستان را كه آن زمان در خانه جان انگرستين [تاجر و كلكسيونرِ لندنى] واقع در خيابان «پال مال» قرار داشت با اين عبارات ستود: «حريم مقدس، قدسالاقداس، سرشار از ذوق سليم، درخور شهرت جاودان و جايگاه نادرترين ميوههاى باغ نبوغ».