
انگیزه ما برای كار در مورد موزه و موزهشناسی دو چیز بوده است. از یك سو، توجه به حوزه غافلمانده موزه به عنوان یكی از نهادهای اصلی جهان هنر، كه از دهه هشتاد میلادی به این سو محل توجهی فزاینده بوده و به شكلگیری جریان یا رشتهای تحت عنوان «موزهشناسی جدید» انجامیده است. وجه تمایز این موزهشناسی «جدید» از ایدههای قبلی در مورد موزه گسترش بخشیدن به دغدغههای مربوط به روشها و شیوههای موزهداری و نگهداری و تنظیم و تنسیق اشیاء موزهای ــ كه بیشتر میتوانست مورد توجه معدودی از افراد متخصص و كارشناسان و مدیران موزهها باشد ــ و كشاندن بحث به حوزههای كلانتر و نظریتری بوده است كه موزه را به عنوان یكی از نهادهای تعیینكننده در جهان هنر، فرهنگ، و تمدن یك جهان تاریخی خاص در كانون توجه خود قرار میدهند.
مسائلی مانند نسبت موزه با شكلبخشی به هویت ملی و فرهنگی. منازعه بر سر هویتهای رقیبِ گروهی، طبقاتی، و جنسیتی. موزه به عنوان تجسم تاریخ هنر، و ارائهدهنده سرمشقها و ایدهآلهایی از مفاهیمی چون میراث، تمدن، و سنت هنری. موزه به عنوان آرشیو یا زرادخانهای از اشیاء و ایدهها كه كنشگران اجتماعی و فرهنگی با اهداف و انگیزههای مختلف برای شكل بخشیدن به روایتهای مورد نظر خود به آن رجوع میكنند. و بسیاری مباحث دیگر. در عین حال، موزه به عنوان یك نهاد در كنار نهادهای دیگری همچون نقد و نوشتار تجسمی (كه در شمارههای قبل بدان پرداختیم)، گالری، مكانهای عرضه و نمایش هنر، بینالها، حراجیها، و دیگر رخدادهای هنری، و فعالیتهایی مانند نمایشگاهسازی و كیوریترشیپ قرار میگیرد كه احتمالاً در آینده به بعضی از آنها نیز خواهیم پرداخت.
اما انگیزه دوم ما در این كار مسئله موزه و بحران موزه در ایران بوده است. با مروری اجمالی بر فهرست موزههای انگشتشمار موجود در ایران، و نوع حضور و عملكرد آنها، بهسادگی روشن میشود كه موزه در شرایط كنونی ایران به هیچ وجه انتظارات و عملكردهایی را كه در بالا به بعضی از آنها اشاره كردیم برآورده نمیكند، و به دلائل مختلف در طول دهههای اخیر حتی به عنوان ابزاری ایدئولوژیك نیز چندان مورد توجه تصمیمگیران و سیاستگذاران نبوده است: نه به عنوان تجسم ملت و ملیت، نه به عنوان آموزشگاه تاریخ و فرهنگ، نه در مقام تعریفكننده موقعیت یك فرهنگ در تاریخ تمدن جهان، نه به عنوان حافظ میراث یا انتقالدهنده سنت، و نه حتی به عنوان مخزن یا انبار نگهدارنده اشیاء و عناصری با ارزش تاریخی و مادی خاص.
فعالیتهای موزهسازی در ایران در طول نیمقرن اخیر بسیار كند و ناپیدا بوده است. و چند موزهای كه در دهههای نخست قرن چهارده شمسی ساخته شدهاند (مانند موزه ایران باستان) نیز در شرایطی مستهلكشده یا نیمهمتروك به كار خود ادامه میدهند. این در حالی است كه نیاز به ایجاد موزه (موزهشناسی) در حوزههای تازه نیز به شدت احساس میشود. به عنوان نمونه، ایجاد موزهای نظاممند و نمایشی دائمی برای هنر مدرن ایران عملاً میتواند مخاطبان و نسلهای جدید هنرمندان را به نحوی ملموس با سیر تكوین و تحول سنت نوپای هنر مدرن در ایران آشنا كند. و حسی از جهتمندی و تاریخ به وجود آورد كه خود زمینهساز خلاقیتهای آتی خواهد بود.
نكتهی اخیر در عین حال یكی از دلائلی است كه لزوم پرداختن به مسئله موزه در یك مجله (و نه صرفاً كتاب، همایش، و غیره) را آشكار میكند. زیرا به نظر میرسد در شرایط تاریخی مدرن وجود موزه برای تولید هنری ضروری است. و این در موقعیت ما كه در آن با فقدان تاریخ مكتوب در این زمینه نیز روبرو هستیم ضرورتی مضاعف پیدا میكند. ــ ضمن اینكه وجود موزه خود یكی از رانههای نگارش تاریخ خواهد بود.
تلاش كردهایم با فراهم آوردن متونی تألیفی و تحقیقی، و ترجمه برخی مباحث مهم در این زمینه (از دیدگاه قدیمیتر و كلاسیك كسانی چون گامبریچ و پل والری، تا دیدگاههای جدیدتر و نظریتر در رابطه با موزهها)، این دو وجه را در قالب یك نیمویژهنامه به موازات هم و به شكلی درهمتنیده پیش ببریم.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.