«یک همکار قدیمی» یادداشتی از مجید بلوچ دربارهی همکار قدیمیاش، مهدی سیفالملوکیِ عکاس است. مجید بلوچ میگوید که بخشی از کارهای سيفالملوکی مربوط به شغلش بود. يعني عکاسی از پروژههای نفتی اما بخشی از عکسهايش را فقط برای دل خودش میگرفت. از خليج فارس، بوشهر، آبادان و بلوچستان، از طبيعت اين ناحيه و مردم اين خطّه عکسهای بسيار فوقالعادهای گرفته بود. سيفالملوکی ديد و نگرش خاصی داشت مثلاً اگر عکسي از کوه يا يک گلّه گوسفند گرفته، ديدن اين عکس شما را مجذوب میکند. اينها را خودش، هم گرفته و هم چاپ کرده. مثل ميکلآنژ که برای تراشيدن مجسمه، خودش سنگ را از کوه انتخاب میکرد. چيزی که امروزه اصلاً اتفاق نمیافتد. عجيب است که در آن زمان تمام مؤسساتی که به نحوی به عکاسی مربوط بودند سيفالملوکی را به عنوان یک عکاس واقعی میشناختند و متاسفانه امروز هیچ نامی از او نیست.
بخشی از مقاله:
باید خیلی به عقب برگردم. یعنی سال ۱۳۳۹ حدود ۲۱ و ۲۲ سالگی که من تازه وارد کار گرافیک شده بودم و در مؤسسات مختلف فعالیت میکردم. همان اوایل کار با سیفالملوکی آشنا شدم. در واقع من بیشترین زمان همکاری را با او داشتم. در مؤسسه “کانون آگهی زیبا” در کوچه برلن کار میکردم. من و یک گرافیست انگلیسی در بخش مربوط به کنسرسیوم نفت کارهای گرافیکی انجام میدادیم. در واقع کار اصلیام این بود که فعالیتهای کنسرسیوم را به صورت کاتالوگ و کتابچه جمعآوری کنم. در واقع طراحی این کاتالوگها با من بود. و به همینخاطر با عکاسان زیادی سروکار داشتم. سیفالملوکی از عکاسان خیلی فعال و پرکار و مقتدر بود. به شهرهای نفتخیزی مثل گچساران سفر میکرد ، عکسهای مورد نیاز را میگرفت و من هم کاتالوگها را آماده میکردم…
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «مهدی سیفالملوکی»