در بخش پنجرهی ما به منصور قندریز خواهیم پرداخت. برای نسلی که امروزه، در مقیاسی وسیعتر از گذشته، خود را با مسائل هنر نقاشی درگیر کرده است، بازشناسی تاریخ نقاشی معاصر ایران اهمیتی خاص دارد. به نظر میرسد که نسل کنونی خود را نه در ادامۀ تاریخی نسل قبل، بل در موقعیتی جدید و بیسابقه احساس میکند. او میراثی برای خود نمیشناسد، زیرا از کوششها و محصول کار نسل پیش چندان مطلع نیست. در شتاب حرکت خود این نگرانی را هم دارد که، ناخواسته، تجربههای انجام شده را تکرار کند. پرسشهای بیشماری در این زمینه ذهنش را مشغول داشتهاند:
جریانهای اساسی نقاشی ما در سدۀ اخیر چه بودهاند؟ آیا میان جریانهای امروز و دیروز پیوندی هست؟ آیا نقاشی ما در چند دهۀ اخیر متحول شده است؟ و اگر چنین است، نقاط برجستۀ این خط تحول کدامند و چرا؟ نقاشان نوگرا از چه نقطهای آغاز کردند و به کدام تجربهها دست زدند؟ در کجا راهی گشودند و در کدام بیراهه به بنبست رسیدند؟ و بالاخره، امروزه با چه معیارهایی میتوان به ارزیابی این جریان پرداخت؟ منصور قندریز چه جایگاهی در هنر معاصر ایران دارد؟
معدودی از نقاشان معاصر توانستند این دوران را با سلامت نسبی طی کنند. دستکم در بخشی از تجربیاتشان، دستاوردی برای نسل کنونی فراهم آورند. اما منصور قندریز زنده نماند تا روند چنین گزینشی را در کارش بازتابد. با این حال، منصور قندریز به عنوان جستجوگری حساس و بلندپرواز، مسئلهای از مسایل امروزین نقاشی ایران را حدود سی سال قبل در کارش طرح کرد و کوشید پاسخی مناسب برای آن بیابد.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.