بکتاش سارنگ جوانبخت / بدون عنوان - 1391

تربیع معنویت و سیاست/ ایمان افسریان

تهی، خلأ، هیچ و نبودگی یا فقدان، مضمون مکرری است در هنر نوگرای ایران. ایمان افسریان در این مقاله با اصل قرار دادن همین مضمون، آثاری از هنرمندان ایرانی را مورد اشاره و تحلیل قرار می‌دهد که در نقاشی و گاه در مجسمه‌هاشان سعی داشته‌اند همین فضای خالی از تهی را نشان دهند. هنرمندانی همچون واحد خاکدان، محمد خلیلی، وحید حکیم، محمد حسین عماد و مهم‌ترین آن‌ها کامران دیبا و بکتاش سارنگ که این دو به زعم نویسنده متفاوت‌ترین‌در بین این هنرمندان بوده‌اند.

بخشی از مقاله:

سهراب شهید‌ثالث در فیلم‌های «طبیعت بیجان» و «یک اتفاق ساده» تجربه‌ای هنرمندانه و تأثیرگذار از موقعیتی را روایت کرد که در آن چیزی، جایی یا فضایی خالی می‌شود. این خالی‌بودگی هم در فرم تصاویر و هم در مضمون آثار شهیدثالث به غایت تجلی پیدا می‌کند. اما معروف‌ترین اثری که این مضمون را در سرراست‌ترین شکل ممکن به کار بست، هیچِ تناولی بود که از قضا نمونه‌ی خوب این آثار نیست. «هیچی» که ‌توپُر است اما  از معنا خالی است و چون از معنا خالی است می‌توان با همه چیز پُرش کرد. از محتواهای الصاقی تا مصالحی چون برنز و فایبرگلاس و پلاستیک و طلا.

نمازخانه‌ی کامران دیبا در باغ موزه‌ی فرش و حفره‌ی زیرزمینی بکتاش سارنگ. یکی مکعبی است خالی روی زمین که درونش فقط آسمان است و دیگری حفره‌ای است درون زمین؛ به سیاهی و تاریکی مخوف. پناه‌گاهی زیرزمینی که ما را  به درون و پایین زمین می‌خواند برای زنده ماندن از شر بلایایی که انسان روی زمین ایجاد کرده است. اطراف این گودال هیچ نیست. برهوتی‌ست از بتن باقی مانده از جنگی آخرالزمانی. گویی این نقاشی کوچک فشرده‌‌ی تمام آثار پیشین سارنگ برای بازنمایی تجربه‌ی مخوف نظامی بعد از جنگی‌ست که در دیگر کارهایش آزموده است. و دیگری مکعبی بتنی است برای آن‌که جهتی داشته باشی به آسمان. یکی امن است و تو را وا می‌دارد خلوت و آرامش این چاردیواری را به خدای آسمان شکر‌گزاری، و دیگری ناامن است و هولناک که تو را می‌خواند به دهان زمین.

سبد خرید ۰ محصول