مقالهی مسیر خوانایی به چگونه همکاری یک طراح گرافیک و یک تایپوگرافر میپردازد. علاقهمندی آنها به فونت و خوانایی به تلاش بیوقفهشان برای بهبودبخشیدن به تکتک حروف در تابلوهای علائم رانندگی آمریکا انجامید. در این مقاله روند طراحی آنها و نحوهی استفاده از این تایپفیس در بزرگراهها مورد بررسی قرار گرفته است. میتوان تأثیر این تلاش برای طراحی فونتی با خوانایی بالا و سپس تأثیرش در زندگی روزمره را بهخوبی مشاهده کرد.
بخشی از مقاله:
بعد از موفقیت در مرحلهی اولیهی آزمایش، محققان آزمایش جادهای را شروع کردند. رانندهای ماشین را میراند. و دو محققی که بر صندلی عقب نشسته بودند ثبت میکردند که کدامیک از تابلوها، یکی با تایپفیس «کلیرویو» و دیگری با «هایوی گوتیک» را راننده میتواند سریعتر بخواند. «کلیرویو» ۱۶ درصد بهتر از «هایوی گوتیک» خوانده میشد. درنتیجه رانندهای که با سرعت ۶۰ مایل در ساعت حرکت میکند بهاندازهی یک تا دو ثانیه وقت بیشتری برای تصمیمگیری دارد. با اینکه تایپفیس داشت به نتیجهی مطلوب میرسید، میکر معتقد بود هنوز به اصلاحات بیشتری نیاز دارد.
او بهدنبال طراح تایپی بود که آنها را در این مسیر کمک کند. در همین زمان جیمز مونتالبانو به او معرفی شد. مونتالبانو بهسبب طراحی فونت برای مجلاتی مانند گلیمور و ونیتیفیر کسب شهرت کرده بود. مونتالبانو در اولین ملاقاتش با میکر به او گفت وزن و ضخامت ساقهی حروفِ «کلیرویو» متناقض است. بهشکلی که در بعضی قسمتها باریکتر و در بعضی پهنتر به نظر میرسد و تناسب ندارد. و سطح خطکرسی اصلی در حروف برابر نیست، بنابراین حروف را لرزان نشان میدهد. او گفت: «چیز زیادی دربارهی تئوری خوانایی نمیدانم، اما طراحی ضعیف را میتوانم تشخیص دهم.» میکر بهسرعت او را به کار گرفت که این تایپفیس را به تایپی کامل و فروختنی تبدیل کند.