معرفی مقاله:
یکی از بحثهایی که دربارة هنر نوگرای ایران مطرح میشود. مسئلة نسبت آن با سنت و گذشته است و چه قدر و چطور ایرانی بودن این گذشته. برخی از هنرمندان نوگرا، همچون محصص زبان نوگرایی را در پیوند با واژگان جهانی یافتند. پرویز تناولی دست کم در کارهای ابتداییاش در پی نشانههایی نیست که ایرانی بودن آنها بیواسطه عیان باشد. و درکندوکاو گذشــته، عناصر بصری دستنخورده و ناآشناتر بیشــتر مورد توجهش قرار میگیرد.
برخی از این نقشمایهها مثل قفل، از کنجکاوی فردی و مجموعة شــخصیاش سر برمیآورند. و بعضی همچون ضریح و دعا از پرســهزنیهایش در جنوب شهر. او درگیر سنت است اما نه همچون یک مرمتکار، مقدسمآبانه در پی حفظ آن است. نه از سر شــیفتگی در پی تکرار آن؛ و نه در رفتاری آوانگارد به دنبال گسســت از آن. تناولي با رویکردی مدرنیستی، به جای تکیه بر احساســات، در رابطهای دیالکتیکي با گذشته دست به نوآوری میزند. بخشهایی از گذشــته را به عنوان دستگاهی هنوز زاینده به خدمت میگیرد.
برخورد پرویز تناولی با این نقشمایهها تا حدودي از جنس برخورد هنرمندانی چون سزان و گوگن و پیکاسو با مجسمههای افریقایی و ديگر اشكال هنر پریمیتیو است. این هنرمندان عموما چیزی از معنا و کارکرد اصلی این مجسمهها نمیدانستند. بلکه در پی بیانی جدید بودند و میخواستند از مرزهای حاکم بر هنر اروپایی فراتر روند. تناولی نه صرفا مدرن، بلکه نماینده یک مدرنیسم ایرانی است. مدرنیسم ایرانی تناولی نمونه کامل یکی از راههای آشتی هنر جهانی با هویت ایرانی در سالهای آغازین هویتیابی هنر مدرن در ایران است. او توانست بخشهایی از گذشته را به حال پیوند زند و دستمایة کارش قرار دهد، به نحوي که هم عطش خودش را برای نوجویی سیراب کند و هم از مبدعان جریانی باشد که تأثیرش هنوز بر هنر معاصر ایران مشهود است.
.
بخشی از مقاله:
یکی از بحثهایی که درباره هنر نوگرای ایران مطرح میشود، مسئله نسبت آن با سنت و گذشته است، و چهقدر و چهطور ایرانی بودن این گذشته. بعضی از هنرمندان نوگرا، همچون بهمن محصص یا منوچهر یکتایی، زبان نوگرایی را در پیوند با واژگان جهانی هنر یافتند نه تأکید بر هویت فرهنگی و ملی، و اگر انعکاسی از هویت ایرانی در آثارشان هست در لایه ناخودآگاه است، نه در سبک و فرم. ایرانی بودن اگر هم در لحن آثارشان باشد، در عناصر آن نیست.