سارنگ جوانبخت در آثار خود از دو بعد سیاست و عرفان بهره میگیرد. دو وجهی که به ظاهر از یکدیگر دور هستند. اما شاکلهی ذهنی هنرمند، همنشینی این دو عنصر را فراهم میکند. دو اثری که از سارنگ جوانبخت انتخاب شدهاست. «محدودیت مقدس» و «جعبه شیمیایی» است که در هردو یک جعبه در آنها نمایش داده میشود. نویسنده به اوصاف این جعبهها میپردازد.
در این آثار نمادها و ارجاعاتی وجود دارد که به مذهب و تاریخ بشریت ارتباط میبایند. «محدودیت مقدس» نمایانگر کتابهایی است که هر کدام بیانگری خاص خود را داراست. نویسنده جعبه را با اتاق روشن (کمرا آبسکیورا) قیاس میکند. جهان هر کس با رمزها و نمادهایی معنا پیدا میکند که شاید مثل جعبههای بکتاش سارنگ جوانبخت میپردازد.
به سادگی برای دیگری یا حتی خود فرد قابل ترجمه نباشند، اما ورای این نمادها و رمزها، حسی وجود دارد که قویتر عمل میکند و شاید بتواند روزی این آلام را به زبانی مشترک ترجمه کند. بکتاش سارنگ جوانبخت متولد ۱۳۶۰ است. دیپلم گرافیک از ھنرستان صداوسیمای تھران، لیسانس نقاشی از دانشگاه آزاد اسلامی تھران و DNAP در رشته مجسمه سازی فلزی از دانشگاه استراسبورگ (فرانسه) دارد.
بخشی از مقاله:
بکتاش سارنگ هنرمندی است که در آثارش از رسانههای مختلف استفاده میکند و برای همین علیرغم آنکه پیش از این به تفصیل به او پرداخته شده است، لازم بود در این شماره نیز که به هنر جدید اختصاص دارد به او اشاره شود. من با انتخاب دو اثر از سارنگ با نامهای محدودیت مقدس و جعبه شیمیایی سعی دارم ضمن تأکید بر دغدغههای «سیاسی» و در عین حال «عرفانی» هنرمند به چگونگی همنشینی این دو رویکردِ نسبتاً متناقض بپردازم.
البته خود هنرمند قبلاً در مصاحبهای کلید درک این همنشینی را فراهم آورده است، جایی که به اثری از فرانسیس آلیس اشاره میکند با این عنوان که «گاهی انجام کاری شاعرانه میتواند به کاری سیاسی بدل شود و گاهی انجام کاری سیاسی میتواند به کاری شاعرانه بدل شود.» این جملات می توانند شاکلهی ذهنیت هنرمند در همنشینی و ارتباط میان سیاست و نوعی نگاه تغزلی ـ عرفانی را نمایان کنند که بیان شخصی او را شکل داده است.
در هردوی این آثار با جعبههایی قابل حمل توسط انسان روبهروییم. گویی آنها ساخته شدهاند تا همه جا همراه برده شوند، همچون نوعی مخزن اسرار یا راهنما. اولی با عنوان جعبه شیمیایی، جعبهای است قفل شده با هفت پیچ و مهره که گویی راهی به درون آن نیست.
اشاره به عدد هفت بیش از هرچیز کتاب مکاشفات انجیل را به ذهن متبادر میکند که روایتی است از روز داوری نهایی که بازشدن هر مُهر فجایعی چون قحطی، جنگ، رنج و بلایای طبیعی را به دنبال خواهد داشت البته با این وعده: «فقط آنکس که تا نهایت تاب بیاورد، نجات خواهد یافت»؛ یعنی زمانی که مهر هفتم باز شود و عدالت اجرا شود.
در این روایت ظلم و تعدی و در عینحال مقاومت در برابر آن بخشی از تاریخ همیشگی انسانیت شمرده شده است. ضمن بهخاطر داشتن تفسیرهای متفاوتی که از این روایت موجود است، شاید بهتر باشد از آنجا که در این اثر اشارهی مستقیمی به آیین خاصی نشده است پیام آن را به کلیترین شکلش در نظر گرفت، یعنی آنطور که در کتاب دانیل به نوشتهای مهر و موم شده اشاره میشود که حاوی علم خدا است و همواره بر همه پوشیده خواهد ماند تا کنجکاوی و اندیشه را برانگیزاند و آن را فزونی بخشد.
اثر دوم، محدودیت مقدس نام دارد و جعبهای است حاوی سه کتاب. اولی کتابی است با جلد قرمزکه به امکان فراتر رفتن از میل و هوس اختصاص دارد، دومی، کتابی قطور و سیاه با چهل ورق در مورد سنت چلهنشینی. در این کتاب صفحات سیاهی داریم با روزنهها و دریچههایی که یادآور روزنههایی است در معماری شرقی برای عبور نور. کتاب سوم هم فقط جلدی محکم و کهنه است بدون هیچ صفحهای.
صورت کلی جعبه و صفحات ذکر شده در کتاب استعارهای را به ذهن متبادر میکند که گرچه شاید مستقیماً مدنظر هنرمند نبوده میتواند خوانش ما را روشنتر کند. جعبهای همچون اتاق تاریک یا کمرا آبسکیورا، یا به عبارتی همچون «محدودیتی مقدس»، که جهان بیرون را با منطقی مختص خود «تحلیل میکند».
اگر این اتاق تاریک را استعارهای از فرد در نظر بگیریم آنگاه روشن خواهد شد که هیچ مکاشفهای در خلاء و بیرون تاریخ صورت نمیگیرد. نور همواره از بیرون میتابد، حتی اگر در لفافی از خشونت و سفاهت و غیره پوشیده باشد. شاید برای همین است که سارنگ در متن مربوط به این نمایشگاه مینویسد: «نقاط تعلیق نقاطیاند که از روزی که فرد به دنیا میآید شکل میگیرند و گسترش پیدا میکنند، و به دلیل حضور مداوم و ثابت مرگ و پوچی در فضای خصوصی ما به نقاطی ناشناخته و چگال بدل می شوند مثل سیاهچالهها.»
این فضای شخصیای که سارنگ از آن حرف می زند، مطابق با آن فضای درونی که در عرفان اغلب از آن صحبت می شود نیست، یعنی فضایی که مستقل از بیرون شکل بگیرد و ناشی از چله نشینی به معنای مرسوم آن باشد. فضای خصوصی سارنگ گویی نوعی فضای مقاومت است در برابر کلیشهها و فشارهای بیرونی و از همینروست که به جای درون از «فضای شخصی» حرف می زند.
فضای شخصی یا همان جهان شخصی فرد میتواند از مجموعهی آنچه دیده یا خوانده، یعنی حتی ورای تجربههای روزمرهاش، تشکیل شود. گرچه جهان هر کس با رمزها و نمادهایی معنا پیدا می کند که شاید مثل جعبههای سارنگ به سادگی برای دیگری یا حتی خود فرد قابل ترجمه نباشند، اما ورای این نمادها و رمزها، حسی هست که قویتر عمل میکند و شاید بتواند روزی این آلام را به زبانی مشترک ترجمه کند.