در این مقاله ایمان افسریان مروری داشته بر نمایشگاه بابک اطمینانی در گالری «شماره شش»، که در زمستان نود و چهار برگزار شده بود. او با مقدمهای کوتاه در باب نقاشیها و شیوهی نقاشی بابک اطمینانی شروع میکند. اما تمرکز او بر نحوهی نقاشی اطمینانی در این مجموعه است و بیشتر از آن به شیوهی نمایش دادن این آثار میپردازد.
بخشی از مقاله:
بابک اطمینانی در امریکا، در دوران اوج و به عبارتی پایان هژمونی اَکشن پینتینگ و آبستره اکسپرسیونیسم آموزش دید و از همان جا شروع کرد. آمدن به ایران گویی او را از رودخانهی گذران و پر تغییر هنر آن سو جدا کرده است. اما اطمینانی با مکانیسم آکادمیکی که آموخته بود در اینجا به طور انفرادی و شخصی شروع به آزمایش کرد. در راهی که او رفته نوعی انسجام تصویری برقرار است و آثارش برخلاف بسیاری دیگر از این شاخه به آن شاخه نمیپرند. محور کار او یکی از مفاهیم کلیدی اَکشن پینتینگ (نقاشی کنشی) است؛ یعنی مفهوم «اتفاق». او در طول این بیست و چند سال ابعاد و امکانات این مفهوم را مورد مُداقه قرار داده و آن را گسترش بخشیده است. از این حیث کار او ادامه و بسط یکی از امکاناتِ پارادیمِ مدرنیسم هنری محسوب میشود و به این تعبیر نباید او را با معیارهای هنر بعد از مدرنیسم سنجید.
آثار اطمینانی آثاری ماتریالیستیست به این معنا که با تأکید بر عوامل فیزیکی (جرم، جرم حجمی، نیرو، انرژی، موج) و حذف هر گونه نشانه و نماد فرهنگی / تاریخی و حتی انسانی، بُعد متافیزیک را از تصویر حذف کردهاند. اتفاقاً تصویری که او پدید میآورد یادآور لحظهی پدیداری یا مرگ جهان یا جهانهاست. بدون اشاره به علت اولیه، یا به چیزی که مسبب این انبساط یا انقباض ذراتِ مادی باشد.
در طبیعت هم اَشکال مادی در کشاکش و تلاطم میان امواج و انرژیهای متضاد پدید میآیند. همانگونه که در طبیعت همه چیز با هم جور است ــ حتی دورترین رنگها و بافتها و فرمها و… ــ شکلها و بافتهای کار اطمینانی هم درون فرمی طبیعتی به هماهنگی و انسجام رسیدهاند. تنها رنگها (به خصوص رنگهای زنده و موضعی) هستند که با محتوای اصلی کار او همخوانی ندارند و از منطق طبیعت خارج میشوند. این رنگها از دل ذرات فشرده شدهی ماده که در حرارات یا فشار امواج نوری متفاوتی از خود ساطع میکنند به وجود نیامدهاند. رنگها از تیوپ مصنوعی ــ انسانسازــ اکریلیک به سطح بوم افزوده شدهاند و این شاید نقطه ضعف این مجموعه کارِ عالی باشد.