بخشی از مقاله:
فرآوردههای «دلووی» متعالیاند چرا که مهر هنر معاصر بر آنها خورده و «ایدهی اتنتقادی» آنها، تفسیری بر جهان هنر معاصر پنداشته شده است؛ در عین حال مبنای بصری آنها فرهنگ عامه و ذوق نامجرب و سلیقهی اطوارگرایانهی این فرهنگ عامیانه است. همین تلفیق و همآمیزی امر متعالی و عامیانه، نمایانگر تمایل و وسواسی است که در بخشی از هنر معاصر را شیفته خود کرده است. وجه «متعالی» و نخبهگرایی این آثار، تمایز انتقادی آنها را با «فرهنگ عامه» تضمین میکنند؛ و وجه «عامیانه و نازل»، همان نخبهگرایی وجه متعالی را دست میاندازد و نفی میکند. بنابراین ما شاهد یک شعبدهبازی هستیم که ترفندش را همه میدانند. هنر مفهومی «کیچ آرت» از نوع انتقادی آن، در واقع همین بازیگوشی و خودفریبی آگاهانه است؛ یک لودگی جدیست که درون جدیت سطحی و توختالیاش، چیزی جز پیشپاافتادگی نیست: پیش_پا_افتادن «ایده» و «هنر». از اینروست که بنمایهی این نوع آثار باور به «مرگ هنر» در جهان معاصر، و در عینحال ور رفتن با نعش هنر است که در محیط گلخانهای نهادهای فرهنگی، سرپا میایستد.