
بخشی از متن:
شما هم احتمالاً برخوردهاید به موقعیتهایی که نمایش یک فیلم مستند بستری برای درگیرشدن بحث و گفت وگو و جدلی جذاب و طولانی حول موضوع فیلم یا مسائلی ورای آن شده است. این وضعیت برای فیلم داستانی هم اتفاق میافتد، اما به نظر میرسد مباحث و مکالمات حول یک فیلم داستانی به درون و زوایای پنهان اثر راه میجوید و حرکتی از بیرون به درون اثر است، در حالی که بسیار روبه رو شدهام با احوالی که گفت وگوی تماشاگران با کارگردان یک فیلم مستند ـ یا در میان خودشان ـ از فیلم و موضوع آن شروع شده و به فضاها و مسائل گستردهتری ورای مضامین اثر راه پیدا کرده و تماشای یک فیلم مستند محملی شده برای گستراندن آفاق اندیشه و بسط فضای گفت وگو در مسیرهای دلخواه دو طرف گفت وگو؛ به واقع حرکتی از درون اثر به بیرون آن. برای آنها که وجوه هنری و استتیک سینمای مستند را دنبال و عمده میکنند، این نگاه به فیلم مستند تنزل دادن جایگاه آن به یک محمل یا وسیله ای در خدمت هدف و حاصلی دیگر به حساب میآید، اما برای کسان دیگری که تماشای فیلم مستند امکانی یکّه برای رودررو قرار دادنشان با ماجراها و درامهای واقعی و مرتبط کردنشان با زندگیهای تازهای در درون یا در اطراف نزدیک یا دور ازآنهاست، این خصوصیت فیلم مستند، قدرت و ویژگی سینمای مستند در برابر فیلم و سینمای داستانی است.
یک ویژگی دیگر سینمای مستند که به فضای بحث ما نزدیک است، تنوع غریب فیلمهای مستند است؛ تنوع در شیوههای فیلم سازی، در رویکرد فیلم ساز یه جهان واقع، در کارکرد فیلم و در موضوع آن. متناسب با این گستردگی جهان فیلم های مستند، مخاطبان فیلم مستند هم جوراجورند، خواستها و انتظارهای متفاوتی از تماشای فیلم دارند و در مکالمات متفاوتی با فیلمهای گوناگون این نوع سینما قرار میگیرند. باور به این ویژگی هم برای آنانی که تنها به وجه هنری و ناب فیلم مستند باور دارند و قائل به اصلیت ذهن و زبان فیلمسازند، سخت و ناخوشایند است.
به نظر من درگیر شدن فضای مکالمه میان فیلم مستند و تماشاگر آن، از فضای گفت وگوی دائم و پیچیدهی ذهنیت مستندساز با جهان واقع پیش رویش میآید و به نحوی تداوم حیات این ارتباط، در جهان بیرون از فیلم و در ذهنیت تماشاگر است. به این معنا شاید خالق یک اثر متخیل داستانی نیاز یا تمایل چندانی به گفت وگو با تماشاگر فیلمش نداشته باشد، چرا که مکالمه و کشاکش خودش را در ساحت ذهن و تخیل خود پیش برده و برایش سخت است که این کشاکش ذهنی را به ساحت گفت وگویی زنده و عینی با مخاطب اثرش برکشد. او شاید کنجکاو و نگران واکنش مخاطب خود باشد، اما در همان حال از این مخاطب میخواهد که مکالمهی بعد از تماشای فیلم را، همچون خالق اثر، در جهان ذهنیت یا تخیل خود پیش ببرد یا اگر به گفت و گویی نیاز دارد، آن را با مخاطبی دیگر یا منتقدی از جنس خود تماشاگرش راه بیندازد؛ در حالی که یک مستندساز علاقهمند و پیگیر چالش با جهان واقع و موضوع عینی پیش روی خود، گویی اثرش را با قصد و رویکرد به اشتراک گذاشتن این چالش با مخاطب اثر و گستراندن دامنهی ارتباط خود با جهان واقع، در جهان مکالمه با مخاطب جستجو می کند. این جا هم با همان دو رویکرد متفاوت بیرون به درون اثر (در فیلم متخیل و داستانی) و درون به بیرون اثر (در فیلم مستندِ درگیر با جهان واقع) روبه رو هستیم.