با توجه به تطوّرِ ساحتِ هنر و سیطره بی چون و چرای هنر و رسانههای معاصر و اهمیت و شأن آن در عرصه زندگیِ فرهنگی و جهانِ زیستِ کنونی ما فصل نو از این پس به بخشهای پیشین فصلنامه خواهد پیوست در آستانه شکلگیریِ سومین نمایشگاه هنر نو و معاصر با عنوان هنر جدید باید گفت که مطمئناً برای تجربهورزی در چنین حوزهای و تداوم کاربست آن و درک آن از سوی مخاطبان نیاز به منبعی اگر پیش داوری نکنیم مطمئن خواهد بود.
در آیندهای نزدیک شاید در انتهای برگزاری سومین نمایشگاه هنر جدید با دیدی وسیعتر و استدلالهایی محکمتر میتوان به آسیبشناسی هنر به ویژه هنر نو در ایران پرداخت و با جدیت بیشتر فارغ از جایزههای پراکنده و کشور گردیهای چند هنرمند در مورد توفیق و گسترش هنر نو اندیشید.
اما بازتاب و دورنمای فعلی این تکاپوها بیشتر حاکی از بلاتکلیفی است و هیچ خاستگاه و ضرورتی را نشان نمیدهد الا اینکه در غرب چنین اتفاقی افتاده و دارد میافتد البته بخش عمده این بلاتکلیفی ذاتی حضور این رسانه نو در بستر متفاوت جامعه ما است اما شناخت افراد مختلف هنرمندان مخاطبان حرفهای منتقدان و صاحبنظران عموماً به شناخت طیف بسته یا وسیعی از هنرمندان و دیدن چند اثر از آنها خلاصه شده است و سخنها و نظرها سرانجام حول تشابه یک اثر با اثر شخص دیگر میچرخد و یا به تکرار مطالب جدی و درهم بافته در قالبی ژورنالیستی سطحی و سرهمبندی شده منجر میشود. اما جوهره هنر نو که قابلیت بسیاری برای انطباق با جوامع مختلف دارد کماکان درونی نشده است و بیم آن میرود که تا سالهای سال هنوز تجربه کنیم منظور من از جوهره ماهیت ثابت و واحد و جهانشمول نیست بلکه همان صورِ گوناگونِ انطباقِ هنر نو و معاصر با جوامع مختلف است سیاستگذاریها و ارزیابیها حاکی از تنوع و تکثر ایدههای مشخص نیست بلکه حاکی از چندگانگی و ابهام در رویکردهای واحد و ارزشیابیها است هم و غم اکثر هنرمندان این است که مخاطب را وارد اثر کنند یا سریعاً به مختصات بومی و محلی متوسل شوند بجای هنر مفهومی در پی تصویرسازی یک مفهوماند خلق و توسل به فضای مجازی توجیه هرگونه ناتوانی در درک و مواجهه با واقعیت است نشانههای دستمالی شده آینه بافت سیب آب که قرار است بر ارج و اعتبار آثار و خودمانی بودنشان بیفزاید در نهایت به ایرانیزه کردن آثار و تبدیل آنها به نسخه تصویری و رقتانگیز اشعار سهراب سپهری ره میبرد و تمامی اینها حاکی از آن است که آفرینندگان نه به خویش نه به دنیای پیرامون و نه به رسانهشان اشراف و یا حتی نزدیکی ندارند.
ترجیح میدهیم در فصل نو از عبارت هنر معاصر به جای هنر نو یا جدید استفاده کنیم در حقیقت هنر نو تلویحاً به یک نگرش و رویداد تاریخی اشاره دارد زیرا با اینکه رویکرد اصلی ما هنر نو خواهد بود اما دوست داریم که این بخش از نوعی بیقیدیِ دلنشین برخوردار باشد تا بتوانیم هم به پویندگانِ دیگر عرصههای هنری سینما تئاتر گرافیک مجسمهسازی بپردازیم هم وجوه دیگری از هنر همچون نقد نظریه نویسندگان و تحلیلگران را مد نظر قرار دهیم و هم محدوده زمانی و تاریخی خاصی را دنبال نکنیم این بخش به معرفی هنرمندانی میپردازد که نوع رسانه مورد استفاده و شکل و شمایل آثارشان به طور معمول در قالب کلاسیک هنر و یا در قالب فعلی تقسیمبندی فصلنامه نمیگنجد اما صفت نو شاید برای مخاطبان عام موجب نوعی بدفهمی گردد در حقیقت نه اینکه این هنرها جدیدتر و بهتراند و هنرهای کلاسیک قدیمی شده و قابلیت یا جایگاهِ امروزینِ بیانِ امورِ کنونی را ندارند بل به این معنا که فرمهای پیشین هنری که در حال حاضر نیز ارج و اعتبار و کارآیی خود را دارند و دستکم به عنوان یک گونه زیستی حق حیات دارند در پارهای موارد مناسب ارائه و نمایش یا پرداختن به بعضی موضوعات نیستند و تمامی واکنشهای فردی و اجتماعی را نمیتوانند مجسم سازند گو اینکه هنر نو هم توانایی ارائه مفاهیمی را که فرمهای تثبیت شده سنتی قادر به انجام آناند ندارد.
قصد اصلی ما معرفی و نه اشاعه هنرمندان شاخص این جریان خواهد بود افزون بر این با معرفی و ارائه آثار نویسندگان برجسته هنر به تبیین بنمایههای اندیشه و چیستی ذهن شرایط اجتماعی و اهداف آنان نیز خواهیم پرداخت این امر هم به شکلگیری و شناخت بیشتر هنرمندانِ نوظهورِ ما که در عرصه هنر معاصر فعالیت میکنند منجر خواهد شد هم ملاک و معیاری را در برابر دید علاقهمندان خواهد گذاشت و هم مسیر حرکت این جریان را خواهد شناساند از همه مهمتر موجب خواهد شد که هرکسی این اجازه را به خود ندهد که در مورد مسائلی چنین پیچیده و بحرانزا اظهار نظر کند و یا به پراکندهگویی و صحبتهای کلی و بیانگیزه و بیخاصیت پناه ببرد و هم اینکه مخاطبان هر سخنوری بتوانند حرفهای مستدل را از تکهاندازیها تکمضرابها و مهملبافیها تمییز دهند.
در این شماره دو بخش کلی وجود دارد یکی پرداختن به خاستگاههای هنر نو که مسلماً معطوف به غرب است و تأمل در باب امر نو که شارحان و نظریهپردازان برجستهای همچون رابرت روزنبلوم و اندرو بنیامین به آن رو کردهاند و دیگری هم معرفی یکی از هنرمندان معاصر آلمانی جوزف بویز مطمئناً جریان هنر نو در ایران جاری خواهد شد اما در وضعیت فعلی نه شیوههای گذشته چندان برایمان کارساز است نه پیوستن به جنبش هنر نو و مصداقهای غربی هنوز مانده تا جریان خاصی برآیند این دو اما متفاوت با آنها شکل بگیرد.