«خط و متن» عنوان مقالهای به قلم خیزران اسماعیلزاده است. در این مقاله از نمایشگاه نقاشی علیرضا اسپهبد در گالری این جا سخن می گوید. در تاریخ هنر ایران، ارتباط میان نقاشی و ادبیات همیشه ویژه، پدیدآورندهی آثار ممتاز و شکلدهندهی تاریخ نقاشی بوده است. با اینکه تا پیش از دوران جدید، ادبیات ساخته شدن تاریخ نقاشی در ایران را ممکن کرد. هنر نقاشی ایرانی (مینیاتور) بهطور مطلق وابسته به ادبیات نبود. نقاشی ایرانی اگرچه در تزئین متن ادبی به کار میرفت. همواره به عنوان تصویری مجزا از غایت و روایت ادبی، جهانی نقاشانه خلق میکرد که قابلیت دیده شدن بدون متن را داشت.
بخشی از مقاله پیرامون نمایشگاه نقاشی علیرضا اسپهبد:
پیوستگی نقاشی و ادبیات در سنت ایرانی، برخلاف آنچه در سنت بیزانسی و نقاشی مسیحی وجود داشت؛ هدفی مذهبی را دنبال نمیکرد. هدف اصلی تزئین بود و تصویر بیش از هرچه در خدمت زیباییشناسی؛ به همین علت اگرچه نقاشی ایرانی در فرمی پیوسته با ادبیات شکل گرفت، اما این پیوستگی سرشت مستقل نقاشی را متأثر نکرد.
در سدهی اخیر رابطه میان این ادبیات و نقاشی به شکلی دیگر و ذیل نوعی سنت روشنفکری بازپیکربندی شد. ادبیات با اتصال به قدرت سترگ تاریخ زبان فارسی و مردم همواره به گسترهی وسیعتری از مخاطبان متصل بود. و نیرو و توش بیشتری از نقاشی داشت.
نقاشی نو اگرچه از همان روزهای نخستینش در دههی بیست خورشیدی کوشید تا خود را با تولید متن، سخنرانی و ارتباط با تاریخ نقاشی غربی برای مخاطب معنادار کند. توفیق چندانی در این راه نیافت. ادبیات و سنت روشنفکریِ متصل به آن هم در اغلب موارد، نقاشی نو را نادیده گرفت. یا بر آثار و هنرمندانی انگشت گذاشت که کار آنان امکان تفسیر و قرائت روایی را سادهتر میسر میکرد. بدین ترتیب اگرچه اتمسفر کلی تاریخ معاصر ایران، گفتمانهای روشنفکری و سیاستهای دولتی تأثیرگذار بر فضای فرهنگی زمانه، همزمان بر دو ساحت نقاشی و ادبیات تأثیر میگذاشتند…