بخشی از متن:
چند ملاحظهی انتقادی دربارهی آثار علیاکبر صادقی
از بین انواع سلایق و اطباعِ هنری، دو ذائقهی کلی را از هم جدا و توصیف کنیم: یکی، خلاقیت، جذابیت تصویری و استعارههای نو و دیدنی را اساس کار هنری میداند؛ و دیگری که خلاقیت و تصویرگری را بهخودیخود کافی نمیداند و در پی تعریفی اصیلتر و عمیقترـ و به طبع دیریابتر و مبهمترـ است و هنرِ خوب را حامل محتوایی اضافی میداند که خواه میتواند ایدهای تاریخی باشد، یا لایههای ناپیدای واقعیت و یا معنایی جمعی.
اگر به این دو طبعِ متفاوتْ تشخص دهیم؛ اولی را میتوان شخصی معاشرتی، بازیگوش و خوشبین دانست؛ و دومی را کمابیش جدی و سختپسند. اولی هرچه بخواهد انجام میدهد و پرندهی سبکبال خیال را به هر سو پرواز میدهد؛ دومی از سر ضرورت و نیاز عمل میکند. اولی تجربهگراست و دومی متمرکز و وسواسی. اولی تقریباً بهراحتی تغییر مسیر میدهد و در قید سبکوسیاقی منسجم نمیماند؛ دومی سرسختانه یک مسیر را طی میکند و اگر تغییری هم میکند با هدف تعمیق زبانش است. اولی کمیت کارهایش زیاد است و دومی کیفیت را فدای کمیت نمیکند.
علیاکبر صادقی را تقریباً بهراحتی میتوان جزو دستهی اول دانست. تصویرگری پُرکار که طی بیش از ۶ دهه طبع خود را در نقاشی پلاکارت سینما، انیمیشن، پوستر و طرحهای گرافیکی، تصویرسازی کتاب، طراحی، مجسمهسازی و نقاشی آزموده است. خود صادقی در گفتوگویی با حرفه: هنرمند از قول عباس کیارستمی میگوید «میتوانند از میدان تجریش تا میدان راهآهن دو طرف خیابان کارهای من را بگذارند.» تعدد مجموعهآثار او و جزئیات بیشمار در اغلب تابلوهایش گواه سختکوشی خستهناپذیر هنرمندی است که ذهنی پویا و شوقی ناتمام برای ساخت تصویر دارد، و طبعآزمایی او در رسانههایی با مخاطب عمومیتر مانند انیمیشن، پوستر و تصویرسازی کتاب سبب شده تصاویرش در حافظهی دیداری طیف وسیعی از مردم جای بگیرد و سهمی قابلتوجه در فرهنگ بصری ما داشته باشد.
بهرغم تغییرات نظرگیری که صادقی در سبکوسیاق کارش در طی این سالها اعمال کرده؛ در اغلب آثار او امضایش را میتوان بازشناخت و ویژگیهای مشترکی را مشاهده کرد: خیالیسازی، رجوع به سنن تصویری قدیم ایران، طنز و فکاهی، التقاطیگری، بیانِ پراطناب و پرطمطراق، تکرار موتیفها و تمایل او به پُرکردن تمام فضای صحنهْ از ویژگیهای تقریباً ثابتِ کار اوست. از آنجا که صادقی فعالیت حرفهای خود را با تصویرسازی و انیمیشن آغاز کرد و آن طبعِ روایتگر تصویرسازْ سایهای همیشگی بر هنر او انداخت، و مسیر و مقصدِ متمایز او را مشخص کرد؛ در شروع متن به مزایا و کاستیهای این ویژگی اشاره میکنم. همچنین با مقایسهی آثارِ صادقی با سایر نقاشانی که از موتیفهای سنتی و نشانههای هویتی استفاده کردهاند، سعی میکنم جایگاه او را در بین این جریان، یعنی نوگرایانی که قصد ایجاد «مدرنیسمی ایرانی» را داشتند، ارزیابی کنم. و در پایان دربارهی نسبت هنر او با پستمدرنیسم نکاتی را شرح میدهم. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.