مدخل‌های هر فصل‌ از شماره‌ی نشریه‌ی حرفه‌هنرمند

شرحی از هنر آلمان بین سال‌های ۱۸۷۲ تا ۱۹۱۸ (به همراه سالشمار)

 

معرفی مقاله:

در بخش اول ویژه‌نامه‌ی آلمان به مناسبت‌های مختلف به موقعیت ذهنی و عینی ویژه‌ی طبقه‌ی متوسط آلمان و تأثیر آن بر ویژگی‌های فرهنگ مدرن این كشور پرداخته شده است. پس از وحدت یافتن آلمان در ۱۸۷۱، نوعی خوش‌بینی در میان اقشاری از مردم ایجاد شد كه حس می‌كردند تحت حاكمیت جدید شكافی كه از اواخر قرن هجده میان مردم و دولت ایجاد شده بود از میان می‌رود. اما «انقلاب»ِ ۱۸۷۱ آلمانی‌ها با انقلاب‌های مدرن دیگر كشورها تفاوت‌هایی عمده داشت كه در ساختار امپراطوری یا رایشِ دوم نیز بازتاب می‌یافت. این حكومت خود را به عنوان دولتی مشروطه و مبتنی بر قانون و نمایندگان تعریف می‌كرد. و از سوی دیگر فاقد ساختاری بود كه امكان تحول اقتصادی و سیاسی جامعه در جهتی مدرن را فراهم كند. افزون بر آن، سقوط بازار بورس در ۱۸۷۳ به عنوان یكی از نخستین جلوه‌های بحران‌های بین‌المللی اقتصاد سرمایه‌دارانه خیلی زود فضای خوش‌بینی بعد از اتحاد آلمان را به چیزی نزدیك كرد كه با عنوان «عصر روان‌رنجوری» شناخته می‌شود. در بخش دوم به دوره‌ی قرن نوزدهم می‌پرداخته‌ایم و با نمودارهایی سیاست، هنر، ادبیات و بخش‌های دیگر این دوره‌ی زمانی را بررسی کرده‌ایم.

.

بخشی از مقاله:

در دهه‌های آخر سده‌ی نوزده، ایده‌ها و گرایش‌هایی «ناتورالیستی» فضای اروپا را در بر گرفته بود. و این جریان به طور خاص در تحولات فكری و سیاسی آلمان در سال‌های آتی نقش ایفا كرد. به عنوان مثال، كتاب منشأ انواع داروین تنها شش یا هفت سال پس از انتشار در بریتانیا به زبان آلمانی ترجمه شد. و در پی آن ایده‌ی تحول‌ و تطورگرایی طرفداران بسیاری پیدا كرد و روایت‌های عامه‌پسند‌شده‌ی مختلفی از آن در حوزه‌های مختلف رواج یافت. رگه‌ی فكری مرتبطی در این دوره غلبه داشت كه حول انگاره‌‌های فساد و انحطاط (انحطاطِ نوع بشر، یك ملت، یك اقلیت یا نژاد، و…) شكل گرفته و با ایده‌های تطورگرایانه تلفیق شده بود. در آلمان، این جریان كلی با نوعی روایت نژادی تركیب شد كه نهایتاً ایده‌ی آشنای برتری نژاد آریایی (كه طبق این روایت به آسیایی‌ها نسب می‌بَرَد و از دیگر اروپایی‌ها برتر است) از دل آن بیرون آمد.

به این ترتیب ایده‌های «بهداشت»، پاكیزگی، پالایش، و نهایتاً به‌نژادی (eugenics) نیز ــ همگی با طنینی شبه‌علمی و پس‌زمینه‌ی ناتورالیسمِ قرن نوزدهمی ــ به مفاهیم رایج این دوران بدل شدند. نكته‌ی مهم در این زمینه آن است كه بسیاری از این گرایش‌ها با شكلی از نگاه تاریخی به آلمان و سرنوشت كنونی آن در بستر مدرنیزاسیون و مادی‌گرایی، شهری‌شدن، سكولار شدن، و دیگر تبعات آن گره می‌خوردند. و به درجات كمتر یا بیشتر در مقام نوعی «راه‌حل» یا برنامه‌ی تاریخی‌ـ ‌فرهنگی برای خروج از بحران طرح می‌شدند. به این ترتیب، مخاطبان این گفتار به نوعی باززایی در فرهنگ آلمانی از طریق رویگردانی از مسیر مدرن شدن و ماتریالیسمِ آن فراخوانده می‌شدند.

اما در قطب دیگر، از اوایل سده‌ی بیستم شاهد شكلی از بازگشت ایده‌های رمانتیك هستیم. نكته‌ی مهم در این زمینه تفاوت‌های رمانتیسم اولیه با «نئورمانتیسم» این دوره است. تفاوت‌هایی كه بسیاری از آن‌ها در درجه‌ی نخست نتیجه‌ی دو شرایط تاریخی متفاوت بودند. در واقع در این فاصله‌ی صدساله و در پی تحولات تاریخی‌ای كه در نتیجه‌ی پیشروی فزاینده‌ی فرایند مدرنیزاسیون پدید آمده بود، نوعی بدبینی عام (برآمده از همان نگاه ناتورالیستی) جایگزین نگاه مثبت‌تر رمانتیك‌های آغازین شده بود كه در نتیجه‌ی آن پدید آمدن هر گونه تغییر و تحول حالا در گرو نوعی كنش عمومی (سیاسی‌ـ ‌اجتماعی) آگاهانه، قهری، و مبتنی بر مرجعیت و «بصیرت» بود.

سبد خرید ۰ محصول