تنی گرین tony greene-1990

شبح‌های خانه‌ی خیابان مدیسن / مهسا بیگلو

 

معرفی مقاله:

امریکایی‌ترین موزه‌ی هنر امروز بار دیگر ویترین‌اش را در برابر مخاطب‌های جهانی‌ گسترده تا واپسین نمایش خود را در ساختمان شماره‌ی ۹۴۵ خیابان مَدیسن ارائه‌ کند، و سپس بدرود. «مارسل برویر» معمار دانش‌آموخته‌ی باوهاوس، مکعب غول‌پیکرِ سازه‌ی موزه را در پاسخ به پرسشی که خود مطرح می‌کند طراحی کرده‌است: «یک موزه باید چه شکلی باشد؟ موزه‌ای در منهتن؟» بیش از پنجاه سال بعد، کیوریتر طبقه‌ی دوم دوسالانه‌ی امسال، «اَنثنی اِلمز»، این پرسش برویر را دوباره می‌پرسد تا نمایشگاه‌اش را بدل به بدرقه‌ای شایسته برای خانه‌ی گرانیتی زیگوراتی‌شکلِ ویتنی کند. او، به‌طرزی تحت‌الفظی، به‌دنبال روح‌ این ساختمان است.

.

بخشی از مقاله:

۲۴ هنرمندی که به انتخاب المز گردهم آمده‌اند هر یک با دغدغه‌ای منحصربه‌فرد و ابزاری متفاوت از دیگری مخاطب را به خود می‌خوانند. او نمایشگاه‌اش را با اثری تُتم‌وار از یک «شمن» می‌گشاید. «جیمی دورم»، هنرمند امریکایی بومی‌تبار (به‌اشتباه: سرخ‌پوست)، در اواخر دهه‌ی هشتاد امریکا را به‌مقصد اروپا ترک کرده است. هر سه‌تایی را که می‌خواهی انتخاب کن، (۱۹۸۹) یک مجسمه‌ی چوبی‌ست که بر روی بدنه‌ی باریک و بلندش فهرستی از نام‌های بومی یا مرتبط با فرهنگ غرب نوشته شده‌است. پرنده‌ای که سرش به دو رنگ قرمز و آبی درآمده و بال‌هایش را بر فراز این نام‌ها گشوده، پیغام دستوری «هر سه‌تایی را که می‌خواهی انتخاب کن» را بر سینه‌ی خود حمل می‌کند. رِندی شاعرانه‌ی او تعبیری چندوجهی به مخاطب هدیه می‌کند. از یک سو، شکل صلیب‌گونِ مجسمه و اصرار او بر انتخاب سه اسم، تثلیث مقدس را به ذهن متبادر می‌کند و از سوی دیگر، آرایش بومی پرنده و نام قبیله‌ها‌یی که در میان نام‌ها گنجانده شده‌اند، مخاطب را سرگردان می‌کند. دورم در نهایت با اضافه‌کردن نام چهره‌های سیاسی‌ای هم‌چون «امیلیانو زاپاتا» و یا «سجورنر تروث» وجهی استعاری ـ سیاسی به علامت چوبی خود می‌دهد.

 

 

المزِ، خود انسان روح‌باوری‌ست. در مصاحبه‌هایی که او گوشه‌ای از افکارش را در آن با دیگران به اشتراک گذاشته، علاقه‌اش به شبح، توجه مطبوعات را به خود جلب کرده؛ در مصاحبه‌ای با «آرت سپِیس» در این‌باره می‌گوید: «تصور می‌کنم گذشته مانند شبح ما را در برگرفته و هر لحظه زندگی‌مان را تحت تأثیر قرار می‌دهد». از این رو کارهای هنرمندهایی که با او هم‌فکرند، در دوسالانه‌ی امسال ویتنی به‌چشم می‌خورد. شبح موضوع کار برخی از هنرمندهایی‌ست که او انتخاب کرده‌است. «پال پی» می‌گوید من روح انسان‌هایی که در گذشته زندگی می‌کرده‌اند را تصویر می‌کنم و این‌گونه حیاتی دوباره به‌ آنها می‌بخشم. گویی در کالبدی نو (نقاشی) به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. او روح‌ها را شکار می‌کند. لحظه‌ها، چیزها، و کسانی را از گذشته انتخاب می‌کند و آنها را به اکنون می‌‌آورد و از سرگذشت‌شان روایتی جدید سرهم می‌کند. طراحی‌های مرکبی پی از سردیسی ساخته‌ی «ژان‌‌باپتیست کَرپوُ» که او در آن چهره‌ی «ننسی میتفرد» رمان‌نویس انگلیسی را می‌بیند، گونه‌ای از یک کیش پرستش اسطوره شخصی را در برابر ما قرار می دهد. پال پی میز تحریری که توسط «ای. دابلیو. گادوین» طراحی شده را روبه‌روی این طراحی‌ها می‌گذارد تا تأکیدی دوچندان بر نوستالژی یک دوران و غیاب بت شخصی او باشد.

چشم‌چرانی با استفاده از دوربین به‌عنوانی کنشی که در خفا بودن یکی از شرط‌های اساسی آن است، در ویدیوهای «میشل آدِر» و «دیو مک‌کنزی» خود را به‌خوبی آشکار می‌کند. در ویدیوی سه‌کاناله‌ی بدون‌عنوان (به پشت‌ام نگاه می‌کردم تا ببینم تو به پشت‌ات نگاه می‌کنی تا مرا ببینی که به پشت‌ام نگاه می‌کنم تا تو را ببینم) شاهد برآیند میل بی‌حد آدر نسبت به ثبت هر لحظه‌ی زندگی‌اش هستیم، از جمله منظره‌هایی شهری و نیز نگاه‌خیره‌ای‌ که به ساختمان روبه‌رویی و زندگی روزمره‌ی آدم‌هایی دوخته‌شده است که‌ در آپارتمان‌های خود می‌خورند و می‌پوشند و می‌خوابند. در زیبارو آمد ساخته‌ی دیوید مک‌کنزی شاهد تصویرهای دوربین روی دستی هستیم که هنرمند به‌شکلی پنهانی از نیم‌تنه‌ی افسون‌کننده و دست‌نیافتنی نفرتی‌تی در موزه‌ی نوی برلین، گرفته است. این تصویرها سپس با صحنه‌هایی از درون یک بنای متروک پیوند می‌خورند. اثر که در همان آغاز نمایشگاه گذاشته‌شده خیلی سریع آگاهی نسبت به مکان و گذر زمان را در بیننده برمی‌انگیزد.

برچسب‌ها:
سبد خرید ۰ محصول