مایکل کنا بیشه‌زار سفید، هوکاییدو، ژاپن ۲۰۰۴ michael kenna

زندگی زیباست / گفت‌وگوی کارول گلابر و مایکل کنا

بخشی از متن:

ویژگی‌هایی در عکاسی شب وجود دارد که باعث جذابیت سحرآمیز آن می‌شود. ما عادت به عکاسی با استفاده از یک منبع نوری داریم: خورشید. بنابراین نورهای مختلفی که از جهات مختلف صحنه می‌تابند، از صحنه فضایی کاملاً سوررئال و تئاتری می‌سازد. این اغراق تئاتری معمولاً با استفاده از سایه‌های ایجادشده توسط نورهای ساختگی بیشتر می‌شود و این سایه‌ها می‌توانند ما را کنجکاو کنند تا تجسم کنیم که چه چیزهایی در صحنه پنهان شده‌اند. من واقعاً اتفاقی را که در زمان‌های نوردهی طولانی می‌افتد دوست دارم. برای مثال، ابرهای در حال حرکت، سطوح منحصر به فردی از تراکم تیرگی‌ها در آسمان می‌سازند. ستارگان و هواپیماها خطوط سفیدی تولید می‌کنند، آب متلاطم تبدیل می‌شود به یخ و یا شاید هم مه. فیلم می‌تواند نورها را روی هم انباشته و لحظاتی را ثبت کند که چشمان ما قادر به دیدن‌شان نیستند. ذات پیش‌بینی‌ناپذیر عکاسی شب می‌تواند پادزهر خوبی برای کنجکاوی در پیش تجسم عکس‌ها باشد.

من اغلب از ابزارهای پیکتوریالیست برای ساده کردن صحنه و درگیر کردن توجه بیننده استفاده می‌کنم. هنر در اصل جستجویی است برای زیبایی و برداشت من از زیبایی بسیار محدود بود. باور داشتم که زیبایی در رؤیابافی است. در ابهام ترنر و یا رمانتیسیسم ادوارد بلیک. من از مناظر روستایی «کست والدز» در انگلستان عکاسی کردم؛ از ونیز و از پاریس هم. هیچ اشتباهی وجود نداشت. اما با گذشت زمان، دیدگاه‌های من هم وسیع‌تر شدند. همچنین در طول ۲۵ سال گذشته از فضاهای صنعتی در شمال غربی انگلستان عکاسی کردم. از کارخانجات تولید فولاد در دیترویت، از نیروگاه‌های هسته‌ای، از داخل کارخانجاتی در فرانسه، از مهد کودکی در سانفرانسیسکو و از تجمع‌گاه‌های نازی‌ها در اروپا. و در تمام این آثار به دنبال همان واکنش احساسی بودم.

دیدگاه کار من به «خاطره» و «زمان» ارتباط پیدا می‌کند. برایم جالب است که چگونه با طبیعت رفتار می‌کنیم و چه بر زمین به جای می‌گذاریم. دوست دارم کمی از گذشته‌مان عکاسی کنم و سعی می‌کنم که بخشی از اتمسفر باقی ماند؛ گذشته را بازبتابانم. مانند هایکوی ژاپنی، سعی می‌کنم چیزی را ابراز کنم تا اینکه به تفسیرش بپردازم. ژاپن مکان فوق‌العاده‌ای بود برای نشان دادن همه‌ی این‌ها.

در اروپا این عکس‌ها در نمایشگاه سیار بزرگ‌تری با عنوان «خاطرات اردوگاه‌ها» که توسط پاترونیم فوتوگرافیک در پاریس برپا شده بود، به نمایش درآمدند. این نمایشگاه به سه بخش تقسیم شده بود . ۱) عکس‌هایی که در زمان گذشته از اردوگاه‌ها توسط نیروهای نازی، یا قربانیان، پزشکان و سایرین عکاسی شده بود ۲) عکس‌هایی که در زمان آزادسازی اردوگاه‌ها گرفته شدند ۳) و عکس‌هایی که بعد از آن گرفته شدند. در زمان نمایشگاه بحث‌ها و مجادلات بسیاری صورت گرفت. مخصوصاً در مورد بخش سوم. به عنوان مثال، كلاود لانزمان در لوموند در نقدی عنوان کرد که تفاوتی بین اردوگاه‌های زمان قدرت نازی‌ها و اردوگاه‌های خالی و متروکه به چشم نمی‌آمد. بعضی منتقدان عنوان کردند که گرفتن چنین عکس‌های زیبایی از این اماکن مخوف کاملاً نابجا بوده است. بعضی‌ها هم از اینکه در عکس‌هایم، اردوگاه‌ها را زیبا نشان داده بودم، نظرشان جلب شده بود. پاسخ من این بود که من جهان را به شکل مشخصی می‌بینم؛ و این ممکن است صادقانه نباشد. …

سبد خرید ۰ محصول