داریوش شایگان/ هنر معاصر ایران/ سنت هنری/ خاطره‌ی جمعی

در رأس نقطه تلاقی جهان‌ها / داریوش شایگان / ترجمه: بهرنگ پورحسینی

داریوش شایگان، متفکر، فرهنگ‌پژوه، و فیلسوف معاصر ایرانی است. وی با انتشار دو کتاب «آسیا در برابر غرب» و «بت‌های ذهنی و خاطره ازلی» از چهره‌های معروف موج بازگشت به سنت و هویت بود.

او در یادداشت خود با عنوان «در رأس نقطه‌ی تلاقی جهان‌ها» که به زبان فرانسه نوشته شده و بهرنگ پورحسینی آن را ترجمه کرده‌است، این سوال مهم را مطرح می‌کند که؛ هنر مدرن ایران چگونه در بستر فعلی هنر معاصر جای می‌گیرد؟ و سعی می‌کند بنابه رویکرد خود راه را برای پاسخ به این پرسش بگشاید. برای شایگان غالبا -اگر نگوییم همواره- مساله همان مساله‌ی آسیا در برابر غرب است؛ مساله‌ی ما و دیگری.

او در این مقاله که آن را در اواخر دهه‌ی هفتاد نوشته‌است از موضعی کمتر سخت‌گیرانه می‌گوید، هنر ایران -و خاورمیانه- که پیشتر در حاشیه بود و نسبت به غرب پیرامونی تلقی می‌شد، اکنون در موقعیتی متفاوت قرار دارد. او این موقعیت متفاوت را نتیجه‌ی تغییر کانون توجه در دو جنبه‌ی مهم می‌دادند و به شرح آنها می‌پردازد. از درهم شکستگی کانون اصلی ارزش‌های زیبایی‌شناسانه‌ی غرب و پدیده‌های هنری سخن می‌گوید که از پیرامون به مرکز آمده‌اند. این پدیده‌ها چه پدیده‌هایی هستند و چگونه کار می‌کنند؟ داریوش شایگان در ادامه‌ی سخن‌اش مساله‌ی همزمانی سطوح آگاهی را مطرح می‌کند؛ یعنی فرصت ظهور برای همه‌ی فرهنگ‌ها. این فرهنگ‌های گوناگون چه ویژگی‌هایی دارند؟ آیا می‌توان آنها را به نوعی بازنمایی خطی تقلیل داد؟ نتیجه‌ی این اختلاط چیست؟

اینها همه از جمله سوالاتی هستند که او سعی دارد به آنها پاسخ دهد. داریوش شایگان در ادمه‌ی بحث از سنتی سخن می‌گوید که در خاطره‌ی جمعی ریشه دارد و سعی دارد ابعاد و نتایج آن را در کار هنرمندان نشان دهد. اینکه این سنت چه چیز منحصربه‌فردی به هنرمندان خاورمیانه‌ای می‌بخشد. در پایان امر با اشاره به هنرمندانی چون بیتا فیاضی و شادی قدیریان حکمی کلی صادر می‌کند: تمام دگرگونی‌ها به روابط متغیر و دگردیسی‌های مداوم منجر می‌شوند.

 

بخشی از متن:

هنر مدرن ایران چگونه در بستر فعلیِ هنر معاصر جای می‌گیرد؟ پنجاه سال پیش، اگر کسی می‌خواست، برای مثال، هنر ایران، ترکیه، یا مصر، را تعریف کند مشکلی در طبقه‌بندیِ این سنت‌های هنریِ متفاوت نداشت و به‌سادگی آنها را در حاشیه قرار می‌داد، به این ترتیب که آنها را به‌عنوان حوزه‌های فرهنگی‌ای تلقی می‌کرد که نسبت به هنر غرب موقعیتی پیرامونی داشتند، هنری که در سرتاسر جهان به خلاقیت و نوآوری‌اش اذعان داشتند. با این حال، امروزه اوضاع نسبتاً فرق کرده است. اکنون در دو جنبه شاهد تغییر کانون توجه هستیم.

سبد خرید ۰ محصول