معرفی مقاله:
بیشتر گزارشها و نقدهای دوسالانهی ویتنی ۲۰۱۴ معطوف به طبقهی چهارم موزه شده و دلیل آن نیز غنای دیداری کارها، انرژی و حرارت رنگ و شکل، و شمار زیاد هنرمندهاییست که توسط کیوریتر انتخاب شدهاند. «میشلگرَبنِر» طراحی نمایشگاه آخرین طبقهی دوسالانه را بر عهده داشت. پارهای از انتخابهای او، از جمله جسارتِ گنجاندن نقاشی انتزاعی به مثابهی یکی از اصلیترین درونمایههای نمایشگاه، جذاباند. اما انتقادهای روششناختی متفاوتی به کار و رویکرد او نیز مطرح است که مهمترین آنها ناظر بر ازدحام کارها و بنابراین از دست رفتن خط و ربط دیداری میان آنهاست. این باعث شده است که مخاطب به جای کشف معنایی تازه، دچار سردرگمی و گسست شود. گربنر در مصاحبههای گوناگونی اشاره کرده که دوست دارد «بیننده بیشترین تمرکز را بر کارهای هنری قرار دهد و کمترین توجه را به ساختار نمایشگاه گردانی داشته باشد». باید دید گزارهی «پرهیز از اقتدار انتخاب و واگذاری آن به هنرمندها» چه رهیافت تازهای به نمایشگاه افزوده است.
.
بخشی از مقاله:
گربنر کیوریتر حرفهای نیست و دوسالانهی ویتنی مهمترین کار او در این بخش است. او نقاش است و البته مدتهاست که به عنوان آموزگار در دانشگاههایی چون شیکاگو و ییل مشغول به کار است. در متن کاتالوگ و چندین مصاحبه به این نکته اشاره کرده که میخواسته فعالیتاش جنبهی آموزشی داشته باشد و از اینرو، بر محور این درونمایهها در تلاش بوده بیشترین توانشهای هنر امروز در این بخشها را گردآوری کند. زمینهی اصلی کار گربنر سایهی سنگینی بر فعالیت او به عنوان کیوریتر داشته و این بخش گرایش روشنی به نقاشی دارد. این نکته خود میتواند فرصت خوبی را پیش روی ما قرار دهد از اینرو که دوسالانهها چندان روی خوشی به نقاشی نشان نمیدهند و بیشتر بر رسانههای نوین تمرکز میکنند. باید دید آیا نقاشی توانسته از پس چالشهای این گونه از نمایشگاهها برآید و با سنجهی دوسالانهها حرف تازهای برای بیننده داشته باشد؟
گربنر طبقهی چهارم ویتنی را به چند درونمایهی اصلی اختصاص داده و با تلاش برای پیونددادن آنها سعی در ایجاد فضایی پویا، پرانرژی، و بیشتر متمایل به رسانههای سنتی هنرهای دیداری داشته است. نقاشی انتزاعی زنان معاصر، مادیت و نظریه تأثیر، و هنر به مثابه استراتژی، سه درونمایهی این بخش دوسالانه را تشکیل میدهند. البته بدون این که در هیچ جای نمایشگاه یا کاتالوگ این بخشبندی علنی شود.
کیوریتر بسیار پرگو عمل کرده و چیزی درحدود دوبرابر هنرمندهای هر کدام از دیگر طبقهها را در بخش خود گنجانده است. ۵۳ هنرمند این قسمت، حاصل بازدید از کارگاه حدود ۱۳۰ هنرمند امریکاست و اکنون پس از یک فرایند حذفی، ما بینندهی جمعبندی او از صحنهی هنر امروز امریکا و پیشنهاد دیداری او برای این بخش دوسالانهایم. در هر دوسالانه،کیفیت فرآوردهی نهایی کار کیوریتر و نوآوریهایاش، بیشترین درگیری ذهنی بینندهی حرفهای را تشکیل میدهد. دوسالانهها دیگر فقط محلی برای برخورد با تک اثر هنرمندهای امروز نیست بلکه بیشتر فضاییست برای کنارهم دیدن و گفتوگوی کارها و نمود ردپای ذهن انسجامدهندهی طراح نمایشگاه. از اینرو، تمامی این نوشتار نیز در پس بررسی کارها نگاهی دارد به رهیافت فکری و دیداری میشل گربنر تا شاید بتوان دریافت بهتری از این حرفه پیدا کنیم.
بخش زیادی از آخرین طبقه به امتداد دستاورد مدرنیسم در کاربرد ماده و فرم پرداخته و همانطور که اشاره شد به هنر انتزاعی زنها توجه ویژهای شده است. نقاشی انتزاعی در طول تاریخ هنر، جایگاه و محل نمودِ کنشهای به اصطلاح «مردانه» بوده است. نقاشی رفتارنمای مردانه و بزرگ، در طول دهههای ۶۰ و ۷۰ زیر نگاه منتقدهای فمینیست با تردید دریافت شد و در معرض ارزیابی دوباره قرار گرفت. گربنر تلاش کرده دیدگاه متفاوت امروز به نقاشی و کنشهای معاصر نقاشی انتزعی زنها را به نمایش گذارد. او در مقدمهی کاتالوگ، به مقالهی «دیوید جاسلیت» در کاتالوگ دورهی پیشین دوسالانه اشاره کرده که در آن بر حق و توانشِ نقاشی برای بازیگوشی، جدی نبودن، و گرایش به کمپ پای فشرده بود. گربنر این موضعگیری را به مثابهی انگیزهای برای تمرکز بر نقاشی انتزاعی قلمداد کرده است. به این روش میبینیم که چگونه کیوریتر در حال افزودن نگاهی تازه در بازخورد به همکارهای پیشیناش بوده است.