نوئل کرول noel carrolln/ کتاب درباره‌ی نقد/ نقد هنری / نقدنویسی/ نظریه هنری

درباره‌ی نقد / نوئل کَرول / ابوالفضل توکلی‌شاندیز

آنچه پيش رو داريد بخشی از مقدمه كتاب درباره‌ی نقد نوشته نوئل كرول فيلسوف تحليلی آمريكايی است. مسئله اصلی در اين متن برخی تمايزاتی است كه كرول ميان درك خود از نقد و درك رايجی كه در سنت فلسفه اروپايی شكل گرفته. و در دهه‌های اخير در حوزه نقد، نظريه، و فلسفه هنر دست بالا را داشته قائل می‌شود.

محور اصلی اين تفاوت را می‌توان تأكيد كرول بر اهميت ارزش‌گذاری و داوری زيبايی‌شناختی از يك سو، و تأكيد نقد نظريه‌محور مورد نقد كرول بر تفسير آثار هنری با تكيه بر برخی مدل‌های نظری خاص و به عنوان بازنماينده برخی جريان‌های فرهنگی، سياسی، اقتصادی، و روانی، از سوی ديگر، دانست. كتاب درباره‌ی نقد تلاشی است برای کاویدن مبانی هرگونه عمل نقد. اعم از اینکه نظریه‌محور باشد یا خیر. كتاب درباره‌ی نقد را می‌توان کتابی اومانیستی دانست. چرا که رویکردی عام یا نظری را برای همه آثار هنری توصیه نمی‌کند. بلکه به ارزش‌یابی آثار معین هنری بر حسب شرایط خود آنها نظیر زمينه تاریخی و ژانرشان می‌پردازد.

در نهایت، او معتقد است که این کتاب را می‌توان به‌عنوان نوشته‌ای در زمینه علوم انسانی یا مسائل اومانیستی تلقی کرد. البته با توجه به اینکه به باور او وظیفه اصلی نقد کشف ارزش‌هاست. نه اینکه نقادی را چیزی شبیه کالبدشکافی بالینی و تفسیر رمزگانه‌ای مختلف، نظام‌های دلالتی و یا رژيم‌های قدرت بدانیم. به جای آن، معتقد است که مسئله اصلی نقادی، ارزش‌یابی است. و ارتباط اجتناب‌ناپذیر آن با ارزش‌های انسانی، آزمون روشنی است که نشان می‌دهد آیا علمی در دسته علوم انسانی جای می‌گیرد یا خیر. به این معنا که نشانه تعهد او به اومانیسم، پیوند دادن [نقد] با ارزش‌های [انسانی] است.

هدف او بازسازی نقد است. و معیار حاکم بر این فرآیند عقلانیت. او می‌کوشد عمل نقادی و همچنین دریافت‌های شهودی‌مان تا جایی که ممکن است را حفظ کنیم. و انسجام درونی ببخشیم.

بخشی از متن:

گرچه تصورم این است که بخش عمده‌ای از گمانه‌های من در مورد نقادی با شیوه انجام آن در عمل همخوانی دارد. اما نباید موضوع كتاب درباره‌ی نقد را به اشتباه جامعه‌شناسی دانست. چرا که پژوهش‌های من درباره‌ی نقد واجد جنبه‌ای هنجاری نیز هست.

من صرفاً به توصیف آنچه که منتقدان انجام می‌دهند نمی‌پردازم. چرا که خود منتقدان نیز همواره بر سر آنچه که انجام می‌دهند. و یا حتی در این مورد که چه باید بکنند اتفاق نظر ندارند. مادامی که در چنین مباحثاتی مداخله کرده و به اصطلاح به نفع یکی از طرفین حکم می‌کنم. دیگر نمی‌توان مرا ناظری بی‌طرف دانست. (هر چند باید بلافاصله این نکته را هم اضافه می‌کنم که تصورم این است که ناظری عینی هستم).

به عنوان مثال مدعیانی را در مورد معیارهایی خاص در مورد آنچه که باید (به درستی) نقد شمرده شود طرح خواهم کرد. و در نتیجه مشخص خواهد شد که هر چیزی که همه به رسم عادت آن را نقد می‌خوانند، معیارهایی که از آنها دفاع می‌کنم را برآورده نمی‌سازند. زیرا همانطور که گفتم هدف من بازسازی نقد است. و معیار حاكم بر اين فرايند عقلانیت. به این معنا که می‌کوشم عمل نقادی و همچنین دريافت‌های شهودی‌مان در مورد آن را تا آنجا که ممکن است حفظ کنم. و در عین حال به آن انسجامی درونی ببخشم.

به گمانم در زمینه تعیین دامنه نقد بین این کتاب و دیگر نوشته‌های معاصر تفاوت‌هایی وجود دارد. که جا دارد به آنها اشاره کنم. یکی از این تفاوت‌ها این است که بسیاری از کتاب‌های مذکور از فصل‌هایی تشکیل شده‌اند که به شرح مقدمات مکاتب نظری مختلف نقد اختصاص یافته‌اند. مانند روانکاوی لکانی، نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت، واسازی دریدا، و یا نظریه ریزوم دلوز. هر کدام از این نظریه‌ها روشی کلی برای نقادی ارائه می‌کنند. که ظاهراً در مورد هر اثری قابل اعمال است. و می‌توان چنین نظریه‌هایی را به جای یکدیگر به کار برد. …

محصولات مرتبط

سبد خرید ۰ محصول