از متن مقاله:
طی چند دههی گذشته رواج فزایندهی کالاهایی را شاهد بودهایم که در عین نوبودن، در هیئت مبدل اشیایی کهنه عرضه میشوند؛ لباسهای تعمداً پارهی جوانان، نسخههای آشکارا جعلی اشیای قدیمی، نظیر گرامافون و ماشینتحریر، لوازمخانگی چوبی با رنگورورفتگی و پوسیدگی تعمدی، جواهراتی که با دستکاری به جواهرات قدیمی شبیه میشوند، نظیر برخی زیورآلات طلایی که به طلای زیرخاکی مشهور شدهاند، اشیای تزئینی فلزی همراه با زنگار مصنوعی، و غیره نمونههایی از حضور گستردهی این اشیا در متن زندگی روزمرهی طبقهی متوسطاند. طرفه آنکه این گرایش به کهنگیِ جعلی حتی در فضای مجازی هم دیده میشود؛ برای مثال، میتوان از گزینهای معمول در اغلب نرمافزارهای سادهی مربوط به عکاسیِ دیجیتال غیرحرفهای یاد کرد که عکس تازهبرداشتهشده را رنگورورفته جلوه میدهند. آنچه این گرایش روبهگسترشِ به کهنگی جعلی را مخصوصاً در متن طبقهی متوسط به پدیدهای مرموز و پرسشبرانگیز بدل میکند تناقض آشکاری است که در این اشیای کهنهنما تجسم مییابد: این کالاها معمولاً بنا نیست بهسادگی کهنه به نظر برسند، بلکه اغلب در این هیئت مبدل نیز بناست همچنان نوبودنشان مشهود باشد؛ این همان تفاوت کمینهای است که آنها را از اشیای حقیقتاً کهنه متمایز میکند. پرسش این است که این ساختار متناقض بر چه ساحت تاریکی از تجربهی اشیا نور میافکند؟ این کهنگی «تقلبی» بناست کدام وجه حقیقی ازدسترفته را در رابطهی طبقهی متوسط امروزی با اشیا احیا کند؟ برای تأمل در باب وجوه مختلف این تناقض نخست باید این پدیده را در چارچوب کلی روابط و مناسبات فراگیر طبقهی متوسط با حیطهی اشیا قرار داد.
«شیء» مفهومی است با دلالتی بسیار گسترده و متنوع که خود از گستردگی و تنوع رابطهی آدمی با جهان اشیا حکایت میکند. یک شیء تنها هنگامی از پسزمینهی گنگ و ظلمانی جهان جدا میشود و بهعنوان یک شیء به جا آورده میشود که در متن یک ساختار، در متن شبکهای از چیزها، روابط و مناسبات جای گیرد. یک شیء هیچوقت صرفاً یک شیء نیست، بلکه تنها در ارتباط با آدمی و اشیای دیگر است که میتواند خودش باشد؛ برای همین است که رابطهی آدمی با جهان اشیا همواره تابعی است از نظامهای فرهنگی، اقتصادی، زیباشناختی و غیره؛ یعنی سازوکارهای بنیادین مختلفی که بر وضعیتهای تاریخی حکم میرانند …