جلد نشریات هنر تجسمی ایران. طرح جلد حرفه هنرمند

ترس از نگاه مستقیم/ علی گلستانه

بخشی از متن:

آنچه به نام “دنیای هنری” می‌شناسیم، تصویری است که به اشکال متفاوت توسط ارگان‌های مختلف و مرتبط مجموعه‌ای فرهنگی ـ اقتصادی ساخته می‌شود. بخشی از این تصویر برآمده از سیاست‌گذاری‌های گالری‌ها در انتخاب هنرمندان و شیوه‌ی نمایش آثار آنهاست، و بخشی دیگر، ناگزیر به متونی که پیرامون این سیاستها نگاشته می‌شود مربوط است. آنجا که اقتصاد بر عوامل دیگر برتری دارد ـ و گمان می‌رود کمتر کسی به برتری اقتصاد در دنیای هنر امروز باور نداشته باشد ـ هنرمندان، خود در حکم بازیگران، و نه کارگردانان این تصویر، وارد صحنه می‌شوند. متون مرتبط با هنر نیز، درگیر و با نگاهی بیش از حد نزدیک به این وضعیت گره‌دار، بیش از آنکه در راه نقد نیروهای حاکم بر تعیین چند و چون هنر گام بردارند، با تلاش مداوم و پیگیر برای ” تأثیرگذار بودن” به این وضعیت قوام می‌بخشند. از این رو نگاشتن درباره‌ی نشریات هنری کاری نمی‌تواند باشد مگر عیان کردن نقش و کارکرد آنها در رابطه با وضعیت مسلط بر دنیای هنر. این هدف، از قضا با یافتن نه با توصیف شبه ـ پوزیتیویستی عناصر و جزئیات بلکه، دقیقاً با یافتن و تأکید کردن بر کلیت رابطه‌ای که متون هنری با سیستم مصادره و عرضه‌ی معنا در دنیای هنر دارند ممکن می‌شود.

بخش نخست: نگاه مستقیم ـ

تابستان امسال، حرفه:هنرمند وارد یازدهمین سال انتشار خود می‌شود، و چند ماه پس از این، تندیس نیز به همین سن و سالی می‌رسد. هر چند مقایسه یک فصلنامه با یک دوهفته‌نامه کاملاً بی‌مورد و بی‌نتیجه است، اما می‌توان این دو نشریه را در گذار از یک دهه اخیر به نوعی شریک دانست ـ دورانی که در واقع امتداد جریانی در مطبوعات است که مشخصاً با دوم خرداد (۱۳۷۶) نشانه‌گذاری می‌شود. بر هیچکس پوشیده نیست که پس از این تاریخ دورانی یکسر متفاوت از گذشته برای مطبوعات رقم خورد؛ «شمار روزنامه‌ها از پنج به بیست و شش روزنامه و همچنین شمارگان آنان از یک میلیون و دویست هزار به سه میلیون و دویست هزار نسخه افزایش یافت. شمار نشریات از ۷۷۸ به ۱۳۷۵ عنوان رسید؛ و تعداد عناوین کتاب‌های منتشر شده از ۱۴۵۰۰ به ۲۳۳۰۰ عنوان با شمارگانی بیش از ۱۱۸ میلیون جلد افزایش یافت.» در این شرایط عمیقاً دگرگون شده، طبعاً نشریات هنری نیز متفاوت را پیمودند، اما تفاوتی که میان نشریات هنری پیش و پس از دوم خرداد به وجود آمد، بیش از هر چیز پیامد دگرگونی در شیوه‌های حمایت و مدیریت هنر، و سیستم‌های نمایش و عرضه آثار هنری بود. نیمه خصوصی و نیمه دولتی شدن سرمایه‌های حامی هنر، ورود بخش عظیمی از جریان غیررسمی هنرها به درون حوزه‌های عمومی و تخصصی را موجب شد، و در همین جابه‌جایی، حجم بزرگی از معناها و مفاهیم نیز وارد ساحت نوشتار شدند. این تغییر محتوای مجلات هنری هنگامی آشکار می‌شود که آنها را با نشریه فصلنامه هنر مقایسه کنیم. این نشریه‌ی کلان و یکه‌تاز، که انتشار آن از اوایل دهه شصت و در غیاب نشریات کوچک خصوصی آغاز شد، تقریباً در تمامی دوره‌ی انتشار خود، با نمایندگی و حمایت کردن از هنر رسمی و دولتی ایران، عملاً بخش بزرگی از آثار و اندیشه‌های پیرامون هنر معاصر را نادیده گرفته است چنین موضع‌گیری‌ای در این نشریه، به‌ویژه در نیمه نخست دهه شصت آشکار بود. اما از حدود سال ۱۳۶۶ به تدریج ترجمه متونی درباب جنبش‌های هنر مدرن راه خود را در این فصلنامه باز کردند و شماره‌هایی از آن به شکلی هدفمند به موضوعاتی مشخص ـ با محوریت سبک‌های هنر مدرن ـ پرداختند. در اوایل دهه هفتاد ناگهان ویژه‌نامه بسیار ارزشمندی درباب پست مدرنیسم منتشر شد این شماره تلاشی بود در  جهت ایجاد زمینه‌ای برای درک آنچه در طی بیش از یک دهه ـ از آغاز انقلاب ـ مغفول مانده بود؛ تحوالت دوـسه دهه اخیر زیباییشناسی و هنرهای تجسمی ایران بعد از انقلاب به اندازه برگزاری کارنمای کانسپچوال آرت در موزه هنرهای معاصر تهران پر حاشیه و جنجال بوده است. …

سبد خرید ۰ محصول