تجدد یا راز بقاء / گفت‌وگو با خسرو دهقان / سینما / مشروطه /تجددخواهی

تجدد یا راز بقاء / گفت‌وگو با خسرو دهقان

 

معرفی مقاله:

«سینما یک پدیده‌ی کاملاً وارداتی است. تولد و شکل‌گیری سینما در غرب هم زاییده‌ی تحولات ناشی از انقلاب صنعتی اواخر قرن ۱۸ است. سینما-برخلاف آنچه که زیاد می‌شنویم و رایج شده-در نظر من اصلاً پدیده‌ی هنری نیست. یک پدیده‌ی فنی است و محصول دست مهندسان. شاخه‌های هنری آن، جزئی از این کل عظیم است. همه‌ی کسانی که در دهه‌ی اول تولد سینما، مشغول فعالیت هستند گرایش فنی دارند. سینما به این اعتبار یک اتفاق صنعتی است. عکس‌العمل مردم در برابر سینما، یک عکس‌العمل هنری مثل مواجه‌ی ما با نقاشی و تئاتر و اپرا نیست. بلکه واکنش مردم در حد شگفتی است نسبت به یک وسیله‌ی جدید.» در شماره‌ی ۱۳ مجله که ویژه‌ی «هنر دوران قاجار» بود، خسرو دهقان در مقاله‌ای با عنوان “بسته‌ی گومون” به زمینه‌ها و ضرورت‌های تمایل ایرانیان برای “تجدد” و “تجددخواهی” اشاره کرده است و به تفصیل درباره‌ی زمینه‌ی شکل‌گیری این گرایش در سال‌های آغازین حکومت قاجار سخن گفته است.

متن پیش رو به نوعی ادامه‌ی همان روایت و حاصل گفتگوی حرفه:هنرمند با خسرو دهقان درباره‌ی نسبت میان «تجددخواهی» بعد از مشروطیت در ایران و سینما است. هدف از این گفتگو از سویی دستیابی به تحلیل دهقان در خصوص برخورد ایرانیان با این رسانه‌ی نو به عنوان ابزاری کاملاً غربی و متجدد، و از سوی دیگر جستجویی دقیق‌تر برای نگاه به سرگذشت سینمای ایران طی صد سال گذشته از منظری تحلیلی، است. دهقان نخست درباره‌ی پیشینه‌ی به گمان او بسیار طولانی تجددخواهی در میان ایرانیان صحبت می‌کند و به گمان او «ایرانی همیشه تجددخواه بوده و به آماده‌ی جذب چیزهای نو. این ربطی به سال و زمان مشخصی ندارد. این در ذات فرهنگ ماست.»

او سپس به بروز اولین نشانه‌های تجددخواهی در معنای امروز آن در اوائل دوران قاجار و جنگ‌های ایران و روس می‌پردازد و بر همین اساس خاستگاه و ریشه‌های تجددخواهی را نه در یک نیاز فرهنگی، بلکه در نوعی «راز بقا» می‌داند. او تلاش می‌کند از همین منظر شکل‌گیری «اندیشه‌ی ترقی» نهفته در نهضت مشروطیت و گسترش آن میان جامعه‌ی ایرانی معاصر آن را توضیح دهد. دهقان در ادامه به تفصیل درباره‌ی ورود سینما به ایران، تحولات دهه به دهه‌ی این رسانه‌ی جدید طی صد ساله‌ی گذشته در جامعه‌ی ایران، و اقبال گسترده‌ی آن میان مردم و موقعیت آن در سال‌های اخیر سخن می‌گوید.

.

بخشی از متن:

حرفه: هنرمند: شما در شماره ۱۳ مجله‌ی ما – که ویژه‌ی هنر دوران قاجار بود، طی مقاله‌ای به زمینه‌ها و ضرورت‌های تمایل ایرانیان برای “تجددخواهی” اشاره کردید و به تفضیل به آن احساس نیاز آمده از ترس در فضای سالهای اولیه‌ی حکومت قاجار پرداختید. این شماره شاید به نوعی ادامه‌ی همان داستان باشد. با توجه به “تجدد خواهی” در ایران پس از مشروطیت، علاقمندیم که بحث را حول محور سینما متمرکز کنیم و تحلیل شما را در خصوص برخورد ایرانیان با این رسانده‌ی نو به عنوان ابزاری کاملاً “غربی و متجدد” بشنویم.

خسرو دهقان: به عنوان مقدمه عرض کنم که این “تجددخواهی” در ایرانیان ریشه‌ی خیلی قدیمی‌تری دارد. آمار و ارقام خیلی دقیقی شاید در دست نباشد ولی به طور کلی می‌بینیم که همیشه ایرانیان با این واژه هم‌ساز بوده‌اند و به‌راحتی با آن کنار آمده‌اند. این که همان تمدن‌های بسیار قدیمی پیش از اسلام ایران – که همگی به عنوان تمدن‌های اصیل ایرانی می‌شناسیم‌اش – چقدر حاصل آمیزش از تمدن‌های گوناگون بوده و چقدرش خالص ایرانی بوده، مسئله‌ای است که محل تردید است و باید به شکل تخصصی‌تری به آن پرداخته شود. یعنی ما چه قومی بوده‌ایم و بعدتر تبدیل به چه قومی شده‌ایم؟ ایرانی همیشه تجددخواه بوده و آماده جذب چیزهای نو. این ربطی به سال و زمان مشخصی ندارد. این در ذات فرهنگ ماست.

ولی از این حرف‌ها که بگذریم باید اقرار کرد که اولین نشانه ‌های جدی “تجددخواهی” با همین تعبیر توافق شده میان من و شما، به اوایل قاجار و جنگ‌های ایران و روس باز می‌گردد. به شک حاصل از شکست در آن جنگ. این شک نه یک تکان فرهنگی است و نه اقتصادی. بلکه یک شک و نگرانی عمیق است در باب بقاء.

میرزا تقی‌خان امیرکبیر و دارالفنون از یک نیاز فرهنگی نمی‌آید، بلکه از یک نیاز نظامی برای بقاء می‌آید. اولین ریشه‌ی تجددخواهی ایرانی در “راز بقاء” نهفته است نه در خود تجددخواهی. بدون شک در کنار همه‌ی این ضرورت‌ها باید به فضای مناسب برای این تجددخواهی نیز اشاره کرد. یعنی ثبات و طولانی‌بودن حکومت قاجار و شخص ناصر الدین شاه که هم خودش فعالیت هنری می‌کند و هم از آثار متجدد در این حوزه حمایت می‌کند (یا اگر حمایت هم نکند حداقل مزاحمت ایجاد نمی‌کند).

جامعه‌ی ایرانی هم همیشه مسیر خودش را به شکلی طبیعی دنبال کرده. یعنی در جستجوی تجددخواهی، کار پیچیده‌ای نکرده، بلکه به همسایه‌ی بغل دستی‌اش نگاه کرده و از او یاد گرفته که چطور می‌شود این مظاهر جدید را وارد کرده و با آن کنار آمد. یعنی نگاه کردن و الگو برداشتن از نمونه‌های آن وری. …

سبد خرید ۰ محصول