رائول هاسمن (Raoul Hausmann) و جان کولارز در این مقاله به نخستین فرآیند و تحول نشانهها پرداختهاند. نشانههای آوایی و نشانههای تصویری که آن دو آنها را اساس تایپوگرافی میدانند. هاسمن و کولارز تایپو گرافی را حاصل نهایی فرآیند طراحی محسوب میکنند. فرآیندی که در ابتدا بسیار نزدیک به طبیعت و تصویری بود. اما در روند تحولشان، بیشتر نمادین و انتزاعیتر شدند. آن دو البته معتقدند دورههای تاریخی تأثیری بهسزا در تایپو گرافی امروزی داشتهاند. عوامل تاریخی نیز باعث شدهاند تایپوگرافیِ امروزی حوزهای بینابینی میان هنر و تکنولوژی باشد، میان دیدن و فهمیدن.
بخشی از مقاله:
در قرون هجدهم و نوزدهم ادراک ناتورالیستی در حوزهی تایپو گرافی اوج گرفت و همزمان به پایینترین حد سطح فیزیولوژیک از نظر ارتباط سریع و آسان بههنگام خواندن رسید. اولین قدم فراتر از این هرجومرج ناتورالیستی را فوتوریستها و دادائیستها برداشتند که خود مسلماً به هرجومرج دیگری انجامید، اما متمایل به شیوهای دیداریـآواییِ (optophonetic) محض بود که بنیانهای تایپوگرافی نوین را گذاشت. فوتومونتاژ که آن را هم دادائیستها مطرح کردند همین هدف را داشت. بازسازی و تقویت ادراک فیزیولوژیکی تایپوگرافی. تا آن زمان مردم فهمیده بودند نیاز هر چه بیشتر به تصویر، یا تکرار متن با تصویرسازی دیداری، از راه همنشینی ساده حل نمیشود، بلکه به ساختاری اپتیک با مبنای مفهومی زبانی نیاز دارد.
تایپوگرافی به ترکیببندی بر این اساس نیاز دارد: ۱. عناصر بازنمایانهی هماهنگ یا متضاد میان محتوای مفهومی و مابهازای تصویریاش؛ و ۲. ساختار هماهنگ یا ناموزون محتوای متن و محتوای تصویر در فضای صفحه و توازن متقابل آنها همانند آنچه در عکاسی رخ میدهد؛ یعنی توازن جفتهای متضاد ــ نقاط جذاب یا تودهها یا ساختار جزئیاتــ و ترکیببندی صفحه با توزیع ضخامتهای روشن و تیره و جهتگیری مفهومی.