مقالهی «تاریخ تفرج و تمشیت» تلاش میکند زبان خاص آثار اردشیر محصص، هنرمند بزرگ معاصر ایران، را تحلیل کند. در اکثر آثار بزرگ جهان، شخصیت اصلی حول یک تصویر مرکزی شکل میگیرد. این لحظهی مهم که در یونان باستان به آن کایروس گفته میشود در آثار اردشیر محصص تفرج و تمشیت است.
محمد رضاییراد در این مقاله آثار محصص را با پردههای نقالی مقایسه میکند. وجه افتراق آثار محصص با آنها چیست؟ بیشتر نقاشیهای محصص درامی تاریخی با بیانی کمیک و گروتسک هستند. نقاشی «پارک مرکزی» محصص ارجاعی به صحنههای پردههای نقالی دارد. تابلوی دیگری که نویسنده تحلیل میکند، اثر «داماد ناکام» محصص است. در این اثر محصص بار دیگر به سنت و تاریخ ایران با نمایش مجلس زنانه و شاه میپردازد. مقاله با همین نگاه متکی بر درام تاریخی دو اثر دیگر از محصص با نامهای «عروس فراری» و «چگونه میتوان به قلبهایی که پیش از این شعلهور بودهاند شلیک کرد؟» نیز میپردازد. در این آثار نگاه دو وجهی محصص در میان گروتسک و کمیک مشهود است. محصص تاریخ سرکوب در ایران را با بیانی گروتسک روایت میکند و در این بیان، فریاد ناشی از ظلم را با صدای مطرب، مجلس عروسی را با محکمهی مرگ و تفرج را با تمشیت در هم میآمیزد. از متن:
بخشی از مقاله:
پرومته بر صخرهای به بند کشیده میشود؛ ادیپ چشمانش را کور میکند؛ اتللو گلوی دزدمونا را میفشارد؛ فاوست مفیستو را احضار میکند؛ نورا از خانه بیرون میرود؛ ترپلف رولور را روی شقیقهی خود میگذارد؛ ولادیمیر و استراگون در زیر درختی خشکیده به انتظار گودو ایستادهاند. اگر درامهای پرومته در زنجیر، ادیپ شهریار، اتللو، فاوست، خانهی عروسک، مرغ دریایی و در انتظار گودو را بخواهیم در یک تصویر خلاصه کنیم، احتمالاً حاصل همین تصویرها خواهد بود. به بند کشیده شدنِ پرومته بر صخره عصارهی تجسمی و تصویریِ درام آیسخولوس است. بسیاری از نقاشان باروک که سراغ پرومته رفتهاند از قضا همین لحظه را برای تجسم پرومته برگزیدهاند. …