اثری از افشین پیرهاشمی

بازار، زیر «نگاه دیگری» / مریم عمرانی

در سال‌های اولیه‌ی انقلاب اسلامی بسیاری از هنرمندان نوگرای ایرانی همچون ماركو گریگوریان، پرویز تناولی، بهمن محصص، حسین زنده‌رودی، ابوالقاسم سعیدی و… از ایران مهاجرت كردند. این‌ها نقاشانی با اسلوب مدرنیستی بودند كه در عین حال گرایشی به سنت داشتند.

پس از انقلاب، هنر متعهد انقلابی پدید آمد و اگر تا به آن روز نقاشی انتزاعی در خرید و فروش اعتبار بیشتری داشت، ایده‌های جدیدی برای هنر انقلابی طرح شد كه مسئله اصلی‌اش بازار نبود. در سال‌های پس از انقلاب حوزه هنری حامی اقتصادی و مركز تجمع نقاشان انقلاب اسلامی شد. در این دوران تقریباً مقوله‌ی اقتصاد هنر مطرح نبود. در اواخر سال‌های جنگ، موزه هنرهای معاصر به‌تدریج از برخی هنرمندان انقلابی كار می‌خرید و جریان زیرزمینی نمایش و به‌ندرت فروش آثار هنری مدرن به صورت نمایش‌ خصوصی در منازل به حیاط خود ادامه می‌داد. تعداد گالری‌ها محدود بود و خریداران و مجموعه‌داران انگشت‌شمار و تقریباً همگی شناخته شده بودند. هنرمندان امكان كمی برای مسافرت به خارج از ایران داشتند و اكثراً قادر به قیاس آثار خود با آثار سایر هنرمندان جهان نبودند.

در مقاله‌ی حاضر مریم عمرانی به بازار آثار هنری و فروش‌شان پرداخته است. او ابتدا به بازار هنری ایران و سپس به فروش آثار هنرمندان ایرانی در خارج از ایران پرداخته است. عمرانی سعی داشته تا با آوردن مثال‌هایی این امر را ملموس‌تر برایمان شرح دهد.

 

درباره‌ی شرق‌شناسی بخوانید.

 

بخشی از مقاله:

در حدود سال‌های آخر دهه هشتاد شمسی قانونی توسط دولت تصویب شد كه در آن دوایر دولتی می‌توانستند نیم درصد از بودجه عمرانی خود را صرف خرید آثار هنری كنند كه این البته شامل صنایع دستی و فرش و تزئینات ساختمان و غیره نیز می‌شد. رزیتا شرف جهان (مدیر سابق گالری خانه هنرمندان و  بعد طراحان آزاد) می‌گوید: «در آن زمان من و عده‌ای از همكارانم به عنوان كارشناس معرفی شدیم تا برای آثار هنری در اداره‌ها و سازمان‌های دولتی بازاریابی كنیم كه البته بعد از یك سال تلاش هرگز موفق نشدیم و تنها موفقیت گروه، در مورد ساختمان وزارت امور خارجه به تحقق پیوست كه توسط آقای غریب‌پور در حال بازسازی بود و برای راهروها و اتاق‌های این سازمان حدود ۲۰ تا ۲۵ اثر خریداری شد.»

مواردی از این دست نشان می‌دهد در این سال‌ها اقتصاد دولتی هنر، به جز در مورد نقاشان و حامیان ایدئولوژیك و سیاسی، در سایر موارد نتیجه موفقی نداشت. در سال‌های اوج‌گیری فعالیت موزه هنرهای معاصر به تدریج برگزاركنندگان نمایشگاه های خارجی وارد ایران شدند و حتی آثار چند هنرمند مانند خسرو حسن‌زاده و بیتا فیاضی به حراجی‌های خارجی راه پیدا كردند.

از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸، پنج حراج از سوی مؤسسه‌ی كریستی در دُبی برگزار شد،  که در اولین آن در ۲۶ ماه می ۲۰۰۶ سهم ایرانی‌ها از فروش ۸ میلیون و پانصد هزار دلاری كریستی اندك بود. از شگفتی‌های این حراج هنرمند کمتر شناخته‌شده‌ی ایرانی فرهاد مشیری بود، كه اثرش با عنوان نقشه ایران هفت برابر قیمت پایه به فروش رسید. قیمت آثار ایرانی‌ها حتی بعد از بالا رفتن از قیمت پایه نسبت به رقبای عرب و هندی چندان زیاد به نظر نمی‌رسیدند؛ مثلاً اثری از شیرین نشاط كه ۱۰ برابر قیمت پایه فروخته شد نهایتاً به ۴۰ هزار دلار رسید.

بعد از می ۲۰۰۵، تحولی اساسی در بازار هنر داخلی به وجود آمد، كه علی رغم خوشحالی گالری‌داران و هنرمندان از گران‌شدن آثار، در شرایطی که هیچ‌كدام از عوامل گرداننده‌ی بازار داخلی قادر به پیش‌بینی ادامه و یا توقف این روند نیستید، نمی‌توان نگرانی از آینده را نادیده گرفت.

اگر اتفاقی كه در بازار داخلی هنر روی داده را اصولاً قابل تحلیل و دست‌یابی به علل منطقی بدانیم شاید بتوان دو عامل داخلی و خارجی را در این مورد از هم تفكیک نمود.

* عوامل داخلی: سیاست دولت دوم خرداد و امكان مراودات خارجی

ظهور دولت اصلاحات و تغییرات بنیادین در رویكرد سیاست‌گذاران وزارت ارشاد فضای باز و نسبتاً فعالی در عرصه‌ی فرهنگ ایجاد کرد. این روند موجب شد تا عده‌ی زیادی از روشنفكران و هنرمندانی كه سال‌ها حضور مؤثری در حوزه‌ی كاری خود نداشتند مجالی برای انتشار و به نمایش گذاشتن آثار خود بیابند. سهم هنرمندان از فضای آزادی كه دولت اصلاحات سبب آن بود بیش از آنچه تصور می‌شد به تحقق پیوست. …

سبد خرید ۰ محصول