الکس کُلویل به دلیل ایماژهای منحصربهفردی که آفریده، لقب ملکالشعرای کاناداییها در نقاشی را از آن خود کرده. او میگوید: «اغلب چنین میشود که ناگهان میبینم ایدهای را میتوانم با ایدهای دیگر بیامیزم. از حاصل این ترکیب، هر دو ایده چنان اهمیتی مییابند که هیچیک پیش از این نداشتهاند. این کار، نوعی عملکرد غریب در استفاده از روندهای عقلانی و روندهای غیرعقلانی است. و این دو، همچو دو اسب یک کالسکه، با هم به پیش میتازند.»
در مقالهی «الکس کُلویل، ادای حق مطلب در باب واقعیت» نگاه او به نقاشی بررسی میشود. علاوه براین،خواهیم دید که کلویل چگونه در مقایسه با همتایان دیگر خود همچون نورمن راکول جنبههای متفاوتتری را نشانمان خواهد داد که او را این چنین متمایز از سایرین میکند.
هر دو هنرمند را نقاشان «رئالیسم روزمره» میدانند. به طوری که نورمن راکول میگفت: «همیشه مردم معمولی را در موقعیتهای روزمره میکشم. این تمام کاری است که از من برمیآید.» و یا الکس کُلویل میگوید: «سعی میکنم تا جای ممکن، حق مطلب را در باب واقعیت، ادا کنم.»
این مقاله با آثار هر دو هنرمند را از لحاظ مضمونی و چه از نظر فرمی مقایسه میکند. تمایز مفهوم عدالت از منظر کانادایی و امریکایی را نشان میدهد. شیوهای نامعمول اما جذاب که در انتها اساس مفهوم عدالت کانادایی را حفظ و قبول تفاوتها، و اساس عدالت امریکایی را حل تفاوتها در دل اتحاد و یکپارچکی میداند.