«آیا پیوند بنیادین میان نگارگری قدیم ایرانی و شعر کلاسیک فارسی در نقاشی نوگرا و شعر نو نظیری دارد؟» و «آیا میتوان مصادیق چنین پیوندی را در آثار برخی از نقاشان نوگرای ایران یافت؟» هدف رویین پاکباز در این نوشتار به گفتهی خود او نه ارائهی پاسخی مشخص به دو پرسش طرح شده، بلکه بسط این دو پرسش است. پاکباز تلاش میکند تا ارتباط میان شعر و نقاشی را در آثار سه تن از نقاشان معاصر نوگرای ایران نشان دهد. یعنی سهراب سپهری، ابوالقاسم سعیدی و منصور قندریز. او برای این کار به مروری بر دوران زندگی هنری و بررسی نمونههایی از نقاشیهای آنان میپردازد.
به گمان پاکباز ، سپهری، سعیدی و قندریز آثار شاعرانهای آفریدهاند. و او میکوشد تا مظاهر «شاعرانگی» را در نقاشیهای آنان تبیین کند و در عین حال تفاوت جهانبینی و نگاه آنان به وضعیت پیرامون خود را روشن کند.
بخشی از مقاله:
به گمان نگارنده، تغزل نقاشانهی آثار این نقاشان از دو منشأ برآمده است: سنت شرقی و مدرنیسم غربی. سپهری در مقدمهی کتاب شعرش «آوار آفتاب» (۱۳۴۰) نوشته بود: «باختر زمین دانش را با نقاشی میآمیزد و خاورزمین، شعر را. نگارگر باختر به سایه ـ روشن و دور و نزدیک میگراید، پردهساز خاور به نقش ناپیدای جهان. آن به نزدیک، این به بیپایانی». اگر سخن او را بپذیریم، ممکن است این پرسشها طرح شود: آیا آن پیوند بنیادین نگارگری قدیم ایرانی و شعر کلاسیک فارسی در نقاشی نوگرا و شعرنو نیز نظیری دارد؟ و آیا مصادیق چنین پیوندی را از جمله در آثار سهراب سپهری، ابوالقاسم سعیدی و منصور قندریز میتوان یافت؟ این نوشتار کوششی است در جهت بسط پرسشهای طرحشده و نه لزوماً پاسخیابی.