
بخشی از متن:
در طلیعهی انقلاب دیجیتال، به نظر میرسید که هنر تصویرگری با استفاده از رنگ و مرکب، یکشبه و از قرار معلوم برای همیشه، قافیه را به کلاژهای فوتوشاپی باخته است. در اشاره به آن دسته از آثاری که به شیوهی «آنالوگ» و سنتی کار شده بودند، صحبت از کهنگی بود.
آیا کهنگی واقعاً ترسناک است؟ جای تردید وجود دارد.
سلیقه و مد همیشه در سفارش تصویرگری مَدنظر بوده است. دیجیتال بودن یا نبودن یک تصویر، احتمالاً تأثیر اندکی بر تصمیمگیریِ سفارشدهنده داشته است.
در سالهای پایانی دههی هشتاد، کلاژ با به خدمت گرفتن تمام ظرفیتهای دستگاه کپی رنگی، شروع به فتح کامل صحنه کرد. با ورود فتوشاپ، با آن بستهای سختافزاریِ در دسترس، استقبال از آن چندین برابر شد. عکاسی که همیشه باب طبع مدیران هنری بوده، حالا به معنای واقعی کلمه، تنها با اشارهی انگشت تصویرگرانی که به شیوهی دیجیتال رو آورده بودند، در دسترس بود.
در مراحل اولیهی این سبک از کار، شاهد استفاده از همان فیلترها و ابزارهای پر دردسر هستیم. ابزارهایی که به وسیلهی همه به خدمت گرفته میشد. ویژگیهای دیجیتال این تصاویر، موجب فخرفروشی پدیدآورندگان آنها بود. با وجود این، طراحان به سرعت دریافتند که میتوانند با این فیلترها بر روی عکسهای متوسط کار کنند و انها را به پُرکنندههای قابل قبول فضای گرافیکی تغییر دهند، بدون آنکه هزینههای اضافهای را به بخشهای تصویرگری تحمیل کرده باشند. (ریشهی روزافزون از بانکهای تصویر در همینجا نهفته است).
هنر تصویرگری با استفاده از عکسهای دستکاری شده با فتوشاپ، سر به وفوری ویرانگر زد. از فرط ملالی که گریبانگیرش شده بود، از درون ویران شد. بیدرنگ به دنبال این بحران، ارج و بهای تصویرگری کاستی گرفت و بحثهای بیشتری پیرامون افول آن دامن زد.