آگوست ساندر/August Sander/ عکاسی/ آلمان/ هنر آلمان

آگوست ساندر: چهره‌ی زمانه‌ی ما / یون فن هارتس / سولماز خطایی‌لَر

 

معرفی مقاله:

یون فُن هارتس در مقاله “آگوست ساندر: چهره‌ی زمانه‌ی ما” گزارشی زندگینامه‌ای از زندگی، آثار و رویکرد آگوست ساندر (August Sander) عکاس ارائه می‌دهد. مقاله با توصیف خلاقیت ساندر در جریان عکاسی سال ۱۹۱۸ آغاز می‌شود. زمانی که خیل آلمانی‌های مغلوب در جنگ جهانی اول برای ارائه‌ی کارت شناسایی خود به نیروهای غالب به عکس نیاز داشتند. اینکه این خلاقیت جدید ساندر چگونه با عبور از ظاهر صحنه، فردیت سوژه‌ها را مورد توجه قرار می‌داد. فن هارتس معتقد است که ساندر در کار خود ملهم از این شعر گوته بود: “آیا جز این است که جوهر انسان واقعی در قلب او ماوا گزیده است؟”
مقاله با داستان زندگی ساندر ادامه می‌یابد. فن هارتس در خلال آن توضیح می‌دهد که چه چیز وجه تمایز ساندر و هم‌دوره‌ای‌هایش بود. این که هم در زندگی و هم در آثارش هویداست؟ فن‌هارتس از مواجهه نخستین ساندر -که نخست در معدن کار می‌کرد. او با عکاسی می‌گوید. فراز و نشیب‌های زندگی او را شرح می‌دهد. از دوران عکاسی تجاری، تحصیل‌اش در آکادمی هنر، ازدواج‌اش، عکاسی استاندارد، اشتیاقاتش، دوستی او با ویلهلم زیورت که نقاش و مدافع پرشور سبک‌های هنری نوین بود.

سپس از تاثیر او بر هنر آگوست ساندر سخن می‌گوید. اما شاید مهمترین بخش مقاله توضیحات فن هارتس در مورد آن چیزی است که ساندر را به عکاسی طراز اول تبدیل کرد. آن چیزی نیست جز پروژه‌ی “مردمان قرن بیستم” که ساندر آن را در هر گامی از زندگی‌ به دنبال خود می‌کشید. شاید بتوان آن را کار اصلی ساندر نامید.

.

بخشی از مقاله:

صف‌های طویلی از آلمانی‌هایی که در كلن منتظر بودند تا آگوست ساندر از آنها عکس بگیرد. مشتریان مشتاق و همیشگی او نبودند که خواهان پرتره‌‌شان براي روي تاقچه باشند. سال ۱۹۱۸ بود و همین آلمانی‌ها که اخیراً در جنگ جهانی اول شکست خورده بودند برای ارائه‌ی کارت شناسایی خود به نیروهای اشغالگر فاتح به عکس نیاز داشتند.

با وجود اینکه آگوست ساندر تا پاسی از شب سخت کار می‌کرد. نمی‌توانست از عهده‌ی چنین تقاضایی برآید. تا این که ناگهان ایده‌ای عملی به ذهنش خطور کرد. او از مشتریانش عكسي به صورت گروهی گرفت و بعد آنها را از هم جدا کرد. به این طریق کار او سرعت گرفت. او توانست با ارائه‌ی عکس‌هایی باکیفیت، رضایت مشتریانش را جلب کند.

ساندر، آمیزه‌ی ناـ به‌ـ روالی از فیلسوفی رمانتیک، کارگری دقیق و هنرمندی خودانگیخته، از این شعر گوته الهام گرفت: «آیا جز این است كه جوهر انسان طبیعی در قلب او مأوا گزیده است؟». ساندر با انگاشت این پرسش بلاغی به عنوان یک حقیقت جاودانی، هنرش را با نوعی تمامیت و دقت آلمانی پی‌گرفت. او همه جای سرزمینش را به دنبال ثبت چهره‌ها جستجو کرد، و حتی تاریک‌خانه‌اش چنان نظم و آرایشی داشت که هر بطری و سینی جای خودش را داشت تا احتمال هرگونه حادثه و اشتباهی به حداقل برسد. و البته ساندر چشم‌اندازی قهرمانانه داشت. او به طراحی پرتره گروهی از هم‌میهنان آلمانی‌اش در مجموعه‌ای مشتمل بر پانصد تا ششصد عکس تحت عنوان پرطنین مردمان قرن بیستم پرداخت. اما تولید واقعی پرتره‌های او تا حد زیادی از هدفش دور ماند، و این نه به‌خاطر از دست رفتن روحیه‌ی ساندر، بلکه به‌خاطر حضور کوبنده‌ی حکومت دیکتاتوری هیتلر بود.

هنگامی‌ که در جنگ جهانی اول به عنوان عضو نیروی ذخیره به ارتش فرا خوانده شد، کارش متوقف گشت. پس از جنگ، استودیوی او زیر انبوهی از تقاضاهای مردم برای عکس کارت شناسایی غرق شد. اما وقتی که تجارتش به وضعیت عادی برگشت، تحت تأثیر هنر مدرن و دست‌اندرکاران روشنفکر و پرهیاهوی آن که در كلن از دوستان او شدند قرار گرفت. او همیشه گوشه چشمی به هنرمندان داشت و از طریق مباحثاتی که میان آن‌ها در می‌گرفت به اهمیت پروژه‌اش پی برد و به ادامه‌ی آن ترغیب شد.

سبد خرید ۰ محصول