
بخشی از متن:
جون سایمون: چرا درست از میانهی زندگی عمومیِ آثار شما شروع نکنیم، اگر چه دقیقاً هم به لحاظ گاهشمارانه نقطهی میانه نیست، منظورم دوسالانهی ونیز در سال ۱۹۹۰ است؟
جنی هولتزر: مشکلی نیست، پس ما از آخر شروع میکنیم.
جون سایمون: از آخرِ چی؟
جنی هولتزر: چندان هم برایم فرقی نمیکند. مسلماً از یک جایی شروع میکنیم.
جون سایمون: در سال ۱۹۹۰ ، شما اولین زنی بودید که آن زمان در تاریخ تقریباً یکصدسالهی این دو سالانه با نمایشی یک نفره، ایالات متحده را ارائه دادید. نمایش شما برندهی جایزهی صاحبنام «لئون دو اورو» شد، یعنی برندهی جایزهی بزرگ «بهترین غرفهی نمایشگاه». این نمایش تغییری چشمگیر را در آثار شما برجسته میکرد. فیالمثل، در سال ۱۹۷۷ برخی از متون روی پوسترهای کاغذی که شما به طور ناشناس در خیابانهای نیویورک مینوشتید، جای خودشان را به روی گراوری تیزابی روی سنگ مرمر دادند که مناسب کاخ بود، به ویژه کاخ رؤسای جمهوری ونیز. در این جا «متلکها»ی شما، که روی سنگ حک شده بودند، زیر پا ظاهر شدند؛ در ضمن این متلکها بر روی نشانههای الکترونیکیای بودند که به شکل مجموعهای پیچیده و مرورگر بر نوشتههای شما ظاهر شدند و از دید بینندگان «کولاکی از آتش» بودند. نمایش سال ۱۹۹۰ سخنگویان ناشناس و بیجنسیت بدیهیات (۱۹۷۹ – ۱۹۷۷) ابتدایی شما را درهم میآمیخت، در ضمن آشکارا آوای مضطرب و شدیداً زنانه و شخصی متون «مادر و کودک» (۱۹۹۰) را نشان میداد. این برای شما به چه معنا بود؟
جنی هولتزر: از آنجا که من نمایندهای رسمی بودم، بیاندازه خودآگاه بودم. من نمیخواستم اولین زنی باشم که ضایعش میکنم. بدجور درگیر گرفتاری شخصی خودم بودم و پریشان شده بودم چون بچهام با من سر لج افتاده بود و شوهرم آشفته بود. از پا افتاده بودم. دوسالانهی ونیز بعد از نمایشهای «دیا» و «گوگنهایم» در نیویورک بود. دست آخر آن که خوشحال بودم که نوشتهام بچه داشتن چه جوری است و از این موهبت برخوردار بودم که گهگاه در ونیز قدم بزنم. خوشحال بودم که قادرم اثری را کامل کنم.
جون سایمون: این نمایش را چهطوری درست کردید؟
جنی هولتزر: خب تکههایی عمومی بودند، نشانههای الکترونیکی و البته کلی سنگ، بیشتر از هر زمانی قبل از آن.
جون سایمون: فکر کنم دارید به متونی اشاره میکنید که روی مرمر ایتالیایی کف زمین و سکوها را شلوغ کرده بود.
جنی هولتزر: سنگ غالب بود چون من داشتم سعی میکردم که این اثر را به اثری ونیزی تبدیل کنم، نه این که مصالح را همینطوری روی هم بچینم.
جون سایمون: خب چهطوری؟
جنی هولتزر: سنگ سرخ و سفید زیبا آنجا را آسفالت کرده است. من دیدم که سرخ و سفید همهجا هست. کف اتاقها را در آن غرفه از مرمر صیقل خورده ساختم تا نشانهها در آن منعکس شوند. مرداب، مشابه همین نقش را برای ونیز ایفا میکند. من در دو تا از اتاقهای غرفه نیز سکوی مرمری ساختم تا مردم بتوانند روی آن بنشینند و منتظر تقدیر بمانند مثل وقتی که در اتاق رئیسجمهوری ونیز عمل میکردند.
جون سایمون: شما غالبا خود را «هنرمندی عمومی» خواندهاید و دوسالانهی ونیز یکی از عمومیترین رخدادهای هنری جهان است.
جنی هولتزر: فکر میکردم که تکههای عمومی معمولی _بخشهایی از برنامههای تلویزیون، پوسترها، نشانههای تاکسیهای «مستر» و «واپورتی»های ونیز_ خودشان را به نمایش خواهند گذاشت اما از چشمانداز غرفهی امریکا به وحشت افتادم. من میخواستم مخاطبان غرفه را تماشا کنم. من همهچیز دنیا را توی اتاق «اجاق تستر» چپاندم، توی اتاق نشانهی افقی، چون میخواستم که این اتاق برای بینندگان بیش از اندازه پر باشد. در ضمن میخواستم واکنش مخاطبان به اثر «مادر و کودک» را ببینم. واکنش ها شدید بود. مردم خشکشان میزد. بعضی جیغ میکشیدند و بعضی برمیگشتند و به سرعت میزدند بیرون. خیلیها برایم قصههایی در مورد بچههایی میگفتند که از دست داده بودند.