معرفی مقاله:
خردهكاویهای محمدرضا میرزایی در «عكسهای جدیدتر» چیز خاصی را نشانه نگرفتهاند، مكان خاصی را نشان نمیدهند و زمان خاصی را وانمیگویند، هر چند بیشتر شبنگاریاند. دیوار سنگی، دیوارِ بلوكهای سیمانی، دیوار رنگارنگ و برچسبها، علفهایی اینسو و آنسو، اینور و آنورِ كفِ آسفالتِ خیابان، مشمایی پلاستیكی با نیمنوشتههایی وارونه، پارچهای گلدار، احیاناً گوشهای از مبل، آن كنجواره، شیشهی خودرو، تور بازی تنیس، لولهای زنگزده، بخشی از یك تانكر فلزی، سنگهایی برهمنانشسته و چیزهای دیگری از این قبیل، موضوع عكسهای عكاساند. هیچ مجموعهای با حد و رسم تعریف شده و معین نمیتواند اینها را در خود بگنجاند. تنها شاید بتوان گفت اینها همگی موضوعهایی هستند كه میتوان از آنها عكس گرفت. انگار عكاس میخواسته به ما یادآوری كند گسترهی موضوعی عكاسی چه اندازه فراخ است و دوربین چه طور میتواند بی واهمه و با جسارت هر چیزی را به ما نشان دهد و نگران نباشد آن چه به ما مینمایاند فی حد ذاته چه اهمیت و اعتباری دارد. شاید با این كار عكاس اشارهای دارد به اینكه دوربین آزادی دیدن را بیشتر میكند، جهان را بازتر میكند، هر چند با همین عكسهای بسیار بسته. دست گرفتنِ دوربین همزادِ خواستِ پرخطرِ دیدن است. عكاس با نور فلاشِ دوربینِ خود دور و برش را كاویده ــ به گمانم كاربرد كاویدن بر فعل عكاس درست نباشد، شاید بهتر است عبارت نگاهی انداختن را به كار بریم، یا حتی شاید بهتر باشد بگوییم نگاهش در آنی به موضوع افتاده؛ انگار عكسهای میرزایی حاصلِ تلاقی بختیارِ نگاهِ درونِ دوربین است با چیزی در بیرون …