
بخشی از مقاله:
مقالهی «پژوهشی در آموزش نقاشی» که خانم فائقه بقراطی در خصوص آموزش دانشگاهی هنر نوشتهاند. مقالهای است خواندنی از نویسندهای که به خوبی به اوضاع آشفتهی آموزش هنر در ایران وقوف دارد. او آگاه است که برای خروج از این اغتشاش باید راه حلهای عملی داشت. شک ندارم که اگر راه حلهای پیشنهادی نویسندهی محترم پیاده شود. به بهبود وسیع شرایط نابهنجار فعلی کمک خواهد کرد، با این همه پیشفرضها و فرضیههای مناقشهبرانگیزی در این مقاله وجود دارد که اگر در حوزهی نظر و عمل به محک خورند، ای بسا تغییر کنند یا تعدیل شوند، و شاید هم با استحکام و پشتوانهی بیشتری بر کرسی قبول بنشینند.
تلاش من این است که در اینجا فقط میدان جدال و مناقشه را ترسیم کنم. چون درصدد ارائهی راه حل نیستم از ورود به بحثهای عملی حتیالامکان پرهیز میکنم. اجازه دهید اهم مباحث را فهرستوار و تقریباً به ترتیبی که در اصل مقاله آمده طرح کنم: ۱) نویسندهی محترم اهداف نخستین آموزش رسمی را «انتقال دانش و مهارت هنری» دانستهاند، که البته بیراه نیست، چرا که بخش اعظم انرژی آموزشی در اغلب جوامع صرف انتقال دانش، تجربیات و مهارتها از نسلی به نسل دیگر میشود. اما واقعیت آن است که «انتقال» تنها عمل و تنها امکان آموزش نیست.
هستند نظامها و مربیانی که هدف خود را نه صرفاً بر «انتقال» بلکه بر «شکوفایی» نیز قرار میدهند. هدف آنها بالندگی استعدادها، تواناییها و امکانات بالقوهی افراد است. به بیان دیگر آنها به «نیازها» میاندیشند و پاسخگویی به آنها را هدف قرار میدهند. من متخصص و کارشناس علوم تربیتی نیستم و نمیتوانم به بحثی تخصصی در خصوص اهداف آموزشی بپردازم، اما این نکته که به هر حال اهداف اصلی آموزشی طبقهبندی میشوند و انواع گوناگون و گاه متضادی پدید میآورند، نشاندهندهی تنوع دیدگاهها، نظریهها و نظامها در این زمینه است.
یک بررسی فشرده، اهداف اصلی آموزشی(آموزش هنر) را به سه دستهی دوتایی تقسیم میکند:
الف) برحسب: نیازهای فردی (individual needs) و نیازهای اجتماعی (social needs)
ب) بر حسب: اهداف ابزاری یا هدفدار (instrumental) و اهداف فطری یا ذاتی (intrinsic)
ج) برحسب: اهداف آزاد یا لیبرال (liberal) و اهداف حرفهای یا فنی-حرفهای، (vocational) .
ظاهراً خانم بقراطی اهداف موجود را بیشتر ابزاری میبینند، در نتیجه نقطهی مقابل آن، که همان اهداف مبتنی بر استعدادها و تواناییهای فطری و ذاتی است مکتوم میماند، و اهداف مبتنی بر نیازها هم به کلی از نظر دور میماند. میپذیریم که حدود و مرزهای هدفگذاریهای متفاوت قطعی نیست و غالباً دامنهی همپوشانی آنها گسترهی قابل ملاحظهای دارد.