مهران مهاجر

گفت‌وگوی جمعی با مهران مهاجر، مسعود اسکندری و فرهاد فخریان

گفت‌وگوی جمعی مهران مهاجر، مسعود اسکندری و فرهاد فخریان

الف) نمایشگاه آثار مهران مهاجر- گالری گلستان- مهر۱۳۸۰

شهریار توکلی: آقای مهاجر، نمایشگاه اخیر شما برای خود من بسیار غافلگیر کننده بود. با توجه به این که ما آثار شما را در تداومی سال به سال دنبال می‌کنیم، عکس‌های اخیر حاکی از چرخشی ناگهانی و دور از انتظار است. آیا این چرخش در خود شما هم دفعتی و ناگهانی رخ داده یا روندی بطئی و تدریجی را طی کرده است؟

مهران مهاجر: من خودم آن چرخش مورد اشاره‌ی شما را خیلی حس نکرده‌ام. شاید هم آنقدر سریع پیچیده‌ام که خودم متوجه نشده‌ام!

ولی باید بگویم که این عکس‌های اخیر از لحاظ عکسبرداری همزمان با عکس‌های نمایشگاه قبل (یعنی روزنامه‌ها) شروع شد. و تا همین اواخر ادامه پیدا کرد. به قول یکی از دوستانم در مجموعه روزنامه‌ها (که در فرانسه گرفته شده بود) من سعی کرده‌ بودم تا از لحاظ ذهنی خودم را در ایران فرض کنم. ولی این بار در این مجموعه تلاش کرده‌ام تا عکس‌هایی از فضاهای جذاب آنها را به تصویر بکشم. یعنی موزه‌ها و گالری‌ها.

من کلاً از موضوعاتی عکسبرداری می‌کنم که تعلق خاطری به آنها داشته باشم.

حتی در آن مجموعه‌ی زو چیزها در زمینه‌ی سفید هم، اشیاء را مدتی نگه می‌داشتم تا ارتباطی درونی با آنها برقرار کنم و بعد عکسشان را می‌گرفتم. در عین حال با بخشی از آن چرخش مذکور کاملاً موافقم. و آن در ادامه‌ی یکی از نکات مورد توجه در هنر “پست مدرن” است. یعنی همان اشاره‌‌ای که جان فال در خصوص مناظر طبیعت آنسل آدمز می‌کند و می‌گوید که این طبیعت‌ها دیگر اشباع شده است و پس از این نمی‌شود این طور عکاسی کرد. آن طبیعت دیگر نکته‌ای برای ارائه ندارد. من فکر می‌کنم این نکته شاید یکی از سرفصل‌های تفاوت عکاسی امروز (مسامحتاً با نام پست مدرن) با عکاسی مدرن نیمه‌ی اول قرن ۲۰ است.

عکاسی پیش از دودهه‌ی اخیر، دائم زیر سلطه‌ی این باور بوده است که عکس همیشه با واقعیت سروکار دارد.

“واقعیت محوری” در آن اصل بوده ولی عکاسان این دوره به گمان من رو به “گفتمان محوری” آورده‌اند. مثلاً عکس‌های سیندی شرمن که به گفتمان خاصی مثلاً در نظام نشانه‌ای مد و سینما ارجاع می‌دهند. و آن گفتمان با نظام نشانه‌ای مرجع عکس می‌شود نه واقعیت طبیعی. برای خود من هم، دیگر آن نوع عکاسی صرف از یک واقعیت ارضاء کنده نیست. در این مجموعه هم، عکس‌ها به نوعی به نظام بازنمایی موزه‌ای ارجاع می‌دهند.

یحیی دهقانپور: من وقتی به عکس‌های دو نمایشگاه اخیرت (روزنامه‌ها، موزه‌ها) نگاه می‌کنم که بنا به گفته‌ی خودت هر دو را در پاریس و در یک زمان شروع کرده‌ای و یا گرفته‌ای، میبینم. مهرانی که در پاریس عکاسی کرده، انگار ایران را همراه خودش به آنجا(پاریس) برده است. با این تفاوت که او را در عکس‌های روزنامه‌ها اجتماعی‌تر و در عکس‌های موزه تنهاتر و منزوی‌تر حس می‌کنم. با توجه به این که در مجموعه‌ی روزنامه‌ها -اصولاً- آن سری از عکس‌هایی که شعارهای اجتماعی خودشان را خیلی شاخص مطرح کرده‌ بودند با چند تا از عکس‌هایی که روزنامه‌ها بدل به فرم‌های خاصی شده بودند -از نظر من- قابل مقایسه نبودند! این‌ها خیلی تصویری بودند. مشخصاً مشابه به همان عکس‌های جنجالی شاخه‌های بید چندین و چند سال قبل تو…

پیشنهاد مطالعه: مقاله‌ی «درباره‌ی ‌یحیی دهقان‌پور»

سبد خرید ۰ محصول