بخشی از مقاله:
ورود تکنولوژی به عکاسی یکی از نقاط مهم در تاریخ عکاسی است. طرفداران عکاسی دیجیتال، پیشرفت عکاسی را محصول ظهور تکنولوژی میدانند و مخالفان با ارجاع به اتاق روشن در تاریخ هنر تاثیرِ مطلق تکنولوژی را انکار میکنند. مارتین لستر در مقالهی «مقدمهای بر تصویر عکاسی در فرهنگ دیجیتال» تلاش میکند تا زمینههای مواجهه با تکنولوژی دیجیتال و اثرات آن بر عکاسی را بررسی کند. تصور بشر نسبت به واقعنمایی عکاسی پس از ورود عکاسی دیجیتال دگرگون گردیده است. نویسنده تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که عکاسی با سهولت چاپ و کنار رفتن چاپهای شیمیایی چگونه جایگاه جدید خود را در هنر تثبیت نموده است. عکسها در عصر دیجیتال کاربرد وسیعی دارند، با رسانههای دیگر رابطهای بینامتنی دارند و دائم در حال بدهبستان با سایر رسانهها هستند. پیشنهاد مقاله برای مشخص کردن جایگاه عکاسی در تاریخ هنر در عصر دیجیتال این است که به ژانرهای گوناگون آن همچون مقولههایی کاملاً متمایز اندیشید و در مسیر اندیشه پیرامون عکاسی، آن را به عنوان یک کلِ واحد در نظر نگرفت. تأثیر پساساختارگرایی بر عکاسی نشان میدهد عکاسی همگام با تاریخ تفکر دچار تحولاتی گردیده است که لزوماً متأثر از ورود تکنولوژی نیست. عکاسی در دوران جدید که وابسته به واقعیت مجازی و یا نرم افزارهای کامپیوتری است با ساز و کار دیگری در ارتباط است که این مقاله در صدد توضیح آن برمیآید.
بخشی از متن:
قلم فرسایی پیرامون تکنولوژی تصویری نو، به شیوهای غیرقابل دفاع، کوشیده است با طرح تقابلهای دوتاییِ کاذب بین این تکنولوژی و رسانههای عدسی محور”(lens based)” آن را به اثبات برساند. گویی یک شبه تصویر عکاسی و دیگر رسانههای دیداری آنالوگ (فیلم، تلویزیون، ویدئو) بدل به تصویرهای رئالیستی از دید عدهای خرفت منفعل شدهاند؛ آینههای سادهای که دربرابر واقعیتهای پیشپاافتاده که با نگای منفعل به آنها زُل زدهایم قرار میگیرند. هنرمند ویدئو سایمون بیگز وقتی درباره آینده ویدئو اظهار نظر میکند مدعی میشود که «رسانهای که به آن به عنوان پدیدهای انفعالی خو گرفتهایم، به وسیله فعالی بدل خواهد شد.» بیگز اعلام میکند که سختافزار واقعیت مجازی هنوز به بازار عرضه نشده، کهنه شده است. از سر پژوهشهایی که درباره اسکن اطلاعات پر شبکیه چشم انجام میشود (به اینکه شبکیه چشم چه کسی و چرا اشارهای نمی شود!) میپرد و صحبت از “تحقیقات پیشرفتهتر” میکند که هدفشان “تحریک مستقیم اعصاب بینایی به عنوان وسیلهای است برای دسترسی به سختافزار انعطافناپذیری که کار کردن با آنها دشوار است.” به این ترتیب در سه جمله از دوربین ویدئویی آشنا به دنیایی گیبسونی جراحی پسازیست شناختی و جراحی عصب مصنوعی گذر میکنیم.
کِوین رابینز پدیدهای را که خودش با عنوان رویکرد “تکنو- فتیشیستم” به تکنولوژیهایی تصویری نو از آن یاد میکند، تعریف کرده است. او این رویکرد را ستایشگرانه، آمیخته به مداحی، و مملو از یک جور “احساس قدر قدرت” در زمینه گشایش “امکانات بیپایان” میداند. او در جای دیگری این تکه را از مقالهای به نام “از امروز، عکاسی مرده است” نقل میکند:
«عکاسان از فشار همیشگی رها خواهند شد. از این فشار که گویی بنا به تعریف، عکاسی باید واقعیت چیزها را ثبت کند، چیزهایی را که واقعا روی میدهند … با رها شدن از این قید که صرفاً ثبتکنندگان واقعیت باشیم، خلاقیت ما سرانجام خود را آزاد مییاید.» رابین بر اساس این نوشته چنین استدلال میکند که به این ترتیب ادعای “برتری آیندهی مابعد عکاسی خود را از راه قرار دادن آن در برابر گذشتهای که گویا پست، منسوخ و عکاسانه است، به کرسی مینشاند.” اگر نگاه دقیقتری به آثار برگزیده تاریخ عکاسی بیاندازیم، خواهیم دید چیزی که مدعیان میگویند عکاسی دیجیتال در اختیار ما میگذارد، چیزی است که پیشاپیش به دست آمده است. …