گرایش‌های دیگر انسل ادمز / تورج حمیدیان

 

بعد بیست‌ویک سالی که از مرگ انسل ادمز می‌گذرد، و با تحولات عکاسی در این مدت، حالا می‌توان او را از این فاصله بهتر دید. درباره او در حیات و بعد مماتش بسیار نوشته‌اند و بسیار خوانده‌ایم. در ایران حتی روزنامه‌های خبری هم از دیرباز درباره او مطلب نگاشته‌اند. اسم ادمز را در کتاب‌های معلومات عمومی برای داوطلبان کنکورها و شرکت در مسابقات هوش و دانش برنامه‌های تلویزیونی ثبت می‌کنند. به هر دلیل او و برسون از جمله عکاسانی هستند که برای عامه مردم هم معرفی شده و یا می‌شوند. روزنامه‌های عمومی او را بعنوان استاد بیان زیبائی‌های طبیعت و ماهر در زمینه ساختن عکس‌های دقیق و واضح و همچنین دوستدار طبیعت و محیط زیست معرفی می‌کنند. در مجلات تخصصی و مقالاتی هم که کمی فنی‌تر رفتار می‌کنند اشاره‌ای به «زون سیستم» و روش‌های دقیق کار او دارند. اما تحلیل‌های روشنفکر مآبانه که ابهام‌هائی را در عکاسی مطرح می‌کنند که فهم آن‌ها فقط از از ما بهتران برمی‌آید، معمولاً مربوط به ادمز نمی‌شود. روش کار او ترکیبی و بسیار پیچیده بود، اما در عمل عکس‌های ساده و قابل دریافتی را ارائه می‌داد، که گرچه بیننده متوجه مهارت استثنائی در آن‌ها بود اما تکنیک به سرشان سنگینی نمی‌کرد.

او از جمله عکاسانی بود که خود نیز پیرامون کار خود و عکاسی کتاب‌هائی دارد. تنها عکاس آمریکائی است که عکس چهره‌اش روی جلد مجله «تایم» چاپ شده است. آمریکائی‌ها مایلند او را به عنوان یک شخصیت ملی معرفی کنند، مثل برخوردی که با (فرانک لوید رایت) داشته‌اند، و این با تکیه بر آثاری است که ادمز با تجلی بسیار زیاد از طبیعت محدوده بسیار کوچکی از آمریکا ارائه کرد، و بیش از آن که به نمایش آمریکا بپردازد انسل ادمز را بیان می‌کند. اما چون بسیار شکوه‌مند است آمریکائیان را خوش می‌آید و آثار او را معرف تجلی ملی و بیانگر شکوه آمریکا می‌دانند. در مقابل این تبلیغ دولتی، زمانی مخالفانی هم بر او خرده گرفتند که: چرا در دوره جنگ ویتنام که پاره‌ای از روشنفکران و شماری از عکاسان آمریکائی در مخالفت با آن جنگ حرکاتی کردند، او هیچ عملی نکرد. شبیه نقدی بر پیکاسو: که چرا در جنگ اسپانیا در کنار عده‌ای از نخبه‌های زمان، در جبهه جنگ حاضر نشد.

در آن سال‌ها و هم حالا پاره‌ای از نظریه‌ها، روشنفکری و هنرمندی را لازم و ملزوم هم می‌دانند. اما اگر در اروپا و کشورهائی که از فرهنگ اروپائی نشانه‌ای دارند این باور جائی دارد، در آمریکا چنین الزامی نبوده است. هنر مند آمریکائی هم بیشتر شبیه مردمانی از آنجا می‌تواند باشد که حتی جغرافیای جهان را نداند و یا ایالات متحده را تمام جهان پندارد، اما در کار خود کاملا متخصص باشد. پرسیدند: که چرا در آمریکا مثلا به کسی که در رینگ بوکس بر همه حریفان آمریکائی پیروز می‌شود می‌گویند “قهرمان جهان”؟ او که با دیگر حریفان در سراسر دنیا مبارزه نکرده است؟ گفتند چون برای آمریکائیان جهان یعنی آمریکا.

انسل ادمز هم مردی متخصص بود که همه عمرش در حیطه کاری که بلد بود گذشت. شاید او هم باور داشته که آمریکا (جهان) است، و مثل جوانان تحصیل‌کرده امروزی آمریکائی که نمی‌توانند عراق و افغانستان را روی نقشه جهان پیدا کنند او هم نمی‌دانسته است که ويتنام در کجای این کره خاکی است.

انسل ادمز به سال ۱۹۷۴ که هفتادودو ساله بود، بنا به دعوت(لوسين کلرگ) به “آرل” فرانسه سفر کرد و اولین سفر اروپائی و عمده خارجی خود را انجام داد، تا در فستیوال عکاسی “آرل” حضور داشته باشد. مناظری که از پنجره قطار(پاریس-آورن) می‌دید برایش کسالت‌بار بود. شلوغی و گرمای “آرل” کلافه‌اش کرد و دلش برای سواحل بلند “کرمل” و خنکای مه اقیانوس آرام تنگ شد. گرمای “آرل” را مشابه گرمای دلتای سان خواکین کالیفرنیا دانست. در آن جا ظاهرا هیچ کاری در زمینه عکاسی جز اینکه پرتره‌ای از  “ژاک هانری لا رتیگ” بسازد، نداشت.

سبد خرید ۰ محصول