مسعود معصومی

 

بخشی از مقاله:

 

اول ازهمه باید اشاره کنم که متأسفانه به دلیل عدم تماس مستقیم ارگان های مصرف کننده‌ی هنر عکاسی با هنرمند و همچنین ضعف مدیریت هنری، هیچ‌گاه اتصال جامعه و هنرمند برقرار نمی‌شده. درنتیجه نه فقط درمورد مهدی سیف‌الملوکی که ما تعداد زیادی هنرمند گمنام درهمه‌ی رشته‌های هنری ازجمله در رشته‌ی عکاسی داریم.
درایران عمدتاً هنر عکاسی با شغل توأم بوده است مثل روزنامه‌نگاری یافعالیت درزمینه‌ی تبلیغات. ولی کسانی که دراین کارهستند موضوع را بیشتر تجاری می‌بینند. سیفی از این قضیه خیلی ناراحت بود چون می‌دید زبان معرفی خودش را به دلیل نداشتن تحصیلات آکادمیک ندارد. بنابراین نظرش این بود که دیگران به طرف او بروند نه این که او به طرف آنها. در واقعیت هم حق با او بود. درجوامع پیشرفته هیچ وقت یک هنرمند راه نمی‌افتد به دیگران اصرار کند که برای چندرغاز، کار به او بدهند. هنرمند درخانه‌اش نشسته و بقیه به او رجوع می‌کنند. سیفی این نوع دوم را می‌خواست.

انگار مدتی کارمند شرکت نفت بوده نه به عنوان عکاس بلکه به عنوان کارمند اداری. چون من تحقیق کردم و دیدم در آن زمان هیچ ارگانی کسی را به عنوان عکاس استخدام نکرده. پس سیفی کارمند بوده و عکس هم می‌انداخته. رفقایش آنجا بودند و کار را به او می‌دادند و چون حجم عکس‌هایش زیاد بود این حس را به ما می‌داد که او عکاس اختصاصی شرکت نفت بوده است. حدس می‌زنم که عکاسی را در حد اولیه‌ی کار با دوربین بلد بوده. و وقتی رفته شرکت نفت در جریان عمل تبدیل به عکاس صنعتی شده اما در استودیو و با نورپردازی کار نمی‌کرد. سیف الملوکی عکاس صنعتی بود و هرگز به عنوان عکاس تبلیغاتی شناخته نشد و نبود. یعنی کسی برای عکس تبلیغاتی به او مراجعه نمی‌کرد…

پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «مهدی سیف‌الملوکی»

سبد خرید ۰ محصول