احمد امین نظر بعد از بازگشت به ایران، خود را بسیار جدی و فعال شناساند. چند نمایشگاه پیاپی برگزار کرد و مورد توجه قرار گرفت. اما مدت طولانی بود که از او خبر نداشتیم. خاطرهی کارهای گذشتهاش ترغیبمان میکرد به سراغش برویم، اما دودل بودیم. نمیدانستیم که چه میکند و چگونه میکشد. دل به دریا زدیم و به سراغش رفتیم.
کارگاهش که همان خانهاش بود، ساده و غیر از یک غلتک چاپ و یک میز و تعداد زیادی طراحی چیز دیگری در آن نبود. پشت همان میز نشستیم و دربارهی همان طراحیها حرف زدیم. او طراحی جدی است، متواضع و مستقل.
از این که سراغش رفتیم پشیمان نشدیم.
.
آنچه در این جستار میخوانیم:
در این جستار طی یک گفتوگو با عنوان «سیاه قلم یا مانی»، کوشیدهایم با ابعاد مختلف دغدغههای تصویری احمد امین نظر آشنا شویم. در بخشهایی از این گفتوگو میخوانیم:
«داریوش خادمی: از شروع کارتان آغاز کنیم. از کجا شروع کردید؟
احمد امین نظر: در سالهای هنرستان و دانشگاه مثل همۀ نقاشان از چند نقاش متأثر بودم. فکر میکنم نقاشان مورد علاقه من گویا، دومیه و دلاکروا بودند. در آن دوران جوّ اجتماعی خیلی غالب بود و هرچند از شعار دادن پرهیز میکردم، اما جوّ اجتماعی جامعه در کارهایم مؤثر بود. در دوران دانشگاه بود که کارهای چاپ دستی (گراور) را شروع کردم. اما به خاطر دارم که از دوران هنرستان از تقلید کردن متنفر بودم. مسئلهای که در ایران خیلی رایج است. یعنی هنرمند تقلید میکند. مخاطب هم میپذیرد و اغلب هم از این تقلید تعریف و تمجید میکند. در حالی که هنرمند نقاش برای رسیدن به این اصالت کار، باید دائماً با خود کلنجار برود و خود را زیر و رو کند تا تأثیر و رد پایِ نقاشان مورد علاقهاش را پاک کند و به جای آن اصل خود را جایگزین کند.
ایمان افسریان: از صحبتهایتان اینگونه برداشت میکنم که نسبت به شرایط موجود دیدی انتقادی دارید. آیا نسبت به خودتان هم چنین نگاهی دارید؟
احمد امین نظر: تلاش میکنم نسبت به کارهایم داشته باشم. اگر این کار را نکنم کارم تغییر و پیشرفت نمیکند. اگر بیرحمانه کارم را زیر ذرهبین نقد نبرم کسی این کار را برایم نمیکند. وجدان هنری درون من از اصل ماجرای آثارم خبر دارد. در آثار گذشتهام کارهایی هستند که به نظر خیلیها بهترین کارهای من هستند. خوب قابل قبول و خوشحالکننده است. اما خودم آگاهم که تازگی و نو بودن آن کارها چه مقدار است. کجاها تحت تأثیر بودهام. کجا فردیت خود را بروز دادهام. یکی از دلایل وضعیت فعلی جامعه هنری ما – که مقلد هستیم – این عدم صداقت است. …»