بخشی از متن:
ژوزف کودلکایکی از عکاسان محبوب من است، با بیشمار عکسهای رشکانگیز. بیشتر کارهایش را دوست دارم. احساس میکنم از آن آدمهائی است که زندگی و عکاسی را چنان درهم تنیدهاند که تفکیک آنها محال مینماید.آثار او رنگ و بوی سنتهای عکاسی دهههای پنجاه و شصت قرن بیستم را دارد و بسیار شبیه به کارهای برسون و تحت تأثیر او، اما فکورتر، صادقتر، و شیداتر.
ژوزف کودلکا چاشنی خیال را به گونهای مهارشده و حیرتانگیز با عکاسی مستند اجتماعی میآمیزد. بعضی از عکسهای او به شکلی غریب شاعرانه و پر رمز و رازند و تأثیری فراواقعی بر ذهن میگذراند. گزینشهای خاص او چه به لحاظ عناصر درون تصویر و چه از نظر ترکیب بسیار شخصیاند. او که دانشآموختهی مهندسی هوا فضاست کارش را با عکاسی تئاتر آغاز کرد اما به شیوهی خودش. تئاتر برایش مدل کوچکی از زندگی بود که هرجور میخواست به آن مینگریست و روایتهای خویش را بازگو میکرد.اما زندگی کولیهای اروپا موضوع اصلی کار اوست. کارش را با عکاسی از کولیهای منطقهی زادگاهش «موراویا» آغاز میکند و سپس به دنبال آنان رومانی، اسپانیا، فرانسه، و انگلستان را میپیماید. عکسهای او به شدت انسانی است و غالباً همراه با نوعی غم، تلخی، حسرت و افسوس. نگاه ژوزف کودلکا به کولیان، نگاهی فراگیر و دربر دارندهی غالب مناسبات نیک و بد آنهاست مردمانی مطرود و همیشه در حاشیه. قومی رو به انقراض با عشقها، آئینها، دلتنگیها،… و غربتی همیشگی که هرگز رهایشان نمیکند.
یکی از عکسهای ژوزف کودلکا که به لحاظ ساختار جزء سادهترین آثار اوست تصویر سه مرد در ساحل یک دریاچه است. مردانی با حالتی غریب روی سنگهای خشن ساحل، پشت به دریا و کوه و آسمان. این عکس برای من حاوی سلسلهای از تداعیهاست…