
در ادامهی شماره گذشته، همچنان به ارائهی بعضی از مهمترین نوشتههایی اقدام کردهایم که دست کم بتوانند نقش منابع مهم و پرمایه را برای علاقمندان به مبحث «پست مدرنیسم» ایفا کنند؛ و منظر آبرومندی به این حوزهی دستمالی شده بگشایند.
ما پسا مدرنیسم را همچون آینهای میدانیم که میتوان در آن خیره شد. اما تصویری از آیندهی خود را در آن دید و به فراخور زشتی و زیبایی سیمای آتی خود، از هم اکنون دست به تیغ و قیچی برد. از همین رو نسبت به جنبشهای دانشجویی ۱۹۶۸، مبارزات چریکی سوسیالیستی، و هیپیگری دچار نوستالژی میشویم. نوستالژی دورانی که هرگز نه آن را تجربه کردهایم و نه تجربهپذیر خواهد بود. این نوستالژیای کاذب حاصل توهمات جامعهای است که همواره وانمود به همذاتپنداری با غرب، بحرانها، ناکامیها و موفقیتهایش میکند. بودریار مینویسد: «پنهانکاری یعنی تظاهر به نداشتن آنچه داریم. وانمودن یعنی تظاهر به داشتن آنچه نداریم. ولی مسئله از این پیچیدهتر است، چرا که وانمودن (to simulate) به سادگی برابر با تظاهر کردن (to feign) نیست: «کسی که “تظاهر” به بیمار بودن میکند، در بسترش میخوابد و تمارض میکند. کسی که “وانمود” به بیمار بودن میکند، بعضی از علایم بیماری را در خود تولید میکند.»
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.