
این شماره به موضوع «جامعهشناسی نقاشی معاصر ایران» خواهیم پرداخت. دو سه سال پیش، از نمایشگاه کانسپچوال موزه شروع کردیم. به مباحث نظری چون هویت، فردیت، تجربهی زیسته و حافظهی تاریخی و آموزش رسیدیم. مباحث حافظهی تاریخی مصادف شد با نمایشگاه نگارگری موزه هنرهای معاصر. مصداق عالی حافظهی تاریخی و سنت بزرگ نقاشی ایرانی را به بحث و نظر گذاشتیم. از آن جلوتر آمدیم. به مفصل اتصال آن سنت بزرگ به عصر تجدد رسیدیم. ویژهنامهی قاجار ما تقریبا همزمان شد با نمایشگاه هنر قاجارِ فرهنگستان هنر. اما از این شماره میخواهیم به عصر تجدد وارد شویم.
سعی خواهیم کرد عصر تجدد را از منظری جامعهشناسانه بررسی کنیم. چرا که وجوه اجتماعی این تحول، روشن کنندهی بسیاری از ابهامات است. ترجمههای بسیاری با نگاه جامعهشناسانه توسط متفکرین و مترجمین چپ در پیش از انقلاب صورت گرفت. نگاهی که متأثر از جامعهشناسی مارکسیستی بود و عمدتاً در حد ترجمه و تحلیل تحولات هنری غرب باقی ماند. بعد از انقلاب این جریان در سایه رفت و با فاصلهای ۱۵-۱۰ ساله ترجمههایی با نگرشهای مختلف و جدید صورت گرفت. اما هیچگاه یک تحلیل جدی از وضعیت خودمان نوشته نشد.
تحلیل جامعهشناسانه از هنر کار بسیار دشواری است و نیازمند کسانی است که هنر و اثر هنری و هنرمعاصر ما را بشناسند، و نیز به ابزار جامعهشناسی مسلط باشند. از آنجایی که چنین کسی را نیافتیم، تصمیم گرفتیم طی یک سلسله مباحث و گزارشات، توصیفاتی و تحلیلهایی بدست دهیم که از اظهارنظر و گفتوگو با افراد خبره در هر یک از رشتههای هنری و جامعهشناسی حاصل شده باشد. برای شروع با بحثی آغاز کردیم که جامعهشناسی نقاشی معاصر ایران را با نگاه به اقتصادِ آنها، بررسی نموده است. آن را آغازی برای گفتوگو در نظر گرفتیم و به بحث و نقد و نظر گذاشتیم.
تاکنون ترجمهها و تألیفات متنوعی پیرامون روش تحلیل جامعهشناسانهی هنر منتشر شده است، اما شماره ۸ «مجله بیناب» یکی از بهترین مجموعه مقالاتی است که پیرامون مباحث نظری این موضوع، در مرداد ۸۴ به چاپ رسیده. ما آن شمارهی «مجله بیناب» را به عنوان مقدمهی سلسله مطالب آینده پیشنهاد میکنیم.