در مقالهی حاضر، کامران سپهران به شکلگیری رمان در ایران پرداخته است. در تاریخ داستاننویسی معاصر ایران، کوتاهنویسی غلبه داشته است. نویسندگان ایرانی در قالب داستان کوتاه آثار موفقتری پدید آوردهاند. آثاری همچون بوف کور، ملکوت و یا شازدهاحتجاب هم بنابر تعریف، بیشتر داستان بلند یا نوولا محسوب میشوند تا رمان. با این حال دههی ۱۳۶۰، با نگاهی به پس و پیش، دههای موفق برای فرم بلندی به نام رمان به شمار میآید. این دههایست که بازار رمانهای ترجمهای چند جلدی داغ میشود. دههایست که با به ثمر نشستن کلیدر آغاز میشود، و با رمان چهار جلدی سالهای ابری علی اشرف درویشیان پایان مییابد. رمانهای پرهواخواه یا کالتی همچون سمفونی مردگان، طوبی و معنای شب یا زمستان ۶۲ در آن نوشته میشوند. اسماعیل فصیح، در مقام رماننویس، هم جماعتی از خوانندگان مشتاق برای خود دست و پا میکند که بیصبرانه منتظر اثر بعدی او هستند و هم ذوقهای حساستر را به تأیید وامیدارد تا مثلاً برای او در نشریهی کلک میزگرد برگزار کنند. و بالاخره از دل این دوران است که در سالهای آغازین دههی هفتاد احمد محمود طولانیترین اثرش رمان سه جلدی مدار صفر درجه (۱۳۷۲) را منتشر میکند. امری که در مورد غزاله علیزاده با خانهی ادریسیها و سیمین دانشور با رمان دنبالهدار جزیرهی سرگردانی نیز صادق است.
بخشی از مقاله:
این اقبال کم سابقه به سوی رمان در همان دهه نویسندگانی همچون کریم امامی را به فکر واداشت تا این پدیده را سبب یابی کنند. او در مورد دلایل محبوبیت یکی از نویسندگان این دوره به عواملی همچون، «پیوستن تعداد زیادی از طبقه متوسط به جمع خوانندگان کتاب و بیرون آمدن بازار از حالت روشنفکر پسندِ قبل از انقلاب» و پیشرفت توزیع و نشر کتاب اشاره میکند. او همچنین توجه به جنبهی تاریخی در این آثار را ناشی از زمانهی رویدادهای بزرگِ تاریخ ساز میداند. حسن میر عابدینی هم در صد سال داستان نویسی ایران، ضمن اطلاق عنوان “عصر رمان” به این دهه، سبب رونق رمان را چنین تبیین میکند: «فرو ریختن ایدئولوژیها و قطعیتها، کم شدن تفریحات، غربت روحی و تنها شدن آدمها در سیر پر شتاب زندگی، افزایش با سوادان و تمایل عمومی به ادراک عمیقتر مسائل سبب شده که رمان و داستان ایرانی خوانندگان فراوانی بیابد، خوانندگانی که در دنیای نسبی و قطعیت ستیز داستان، در پی سرگرمی، گریز از وضع موجود یا اندیشیدن در احوال و زمانهاند.»
شاید با کاوش در خصلت طولانی بودن رمان، بتوان دست و پایی برای پاسخگویی زد، یا با طرح پرسشی دیگر باز هم پاسخ را به تعویق انداخت. تا بدین جای گفتار به طولانی بودن فرم رمان بارها اشاره شد. اما چگونه رمان صاحب چنین خصلتی شد؟ پاسخ را باید در غلبهی نثر بر شعر یافت. در داستانهای کلاسیک شعر به وفور یافت میشود. اما خیزش رمان در قرن هجدهم با تسلط نثر همراه بود. ذات نثر بر خلاف شعر که به تقارن میل دارد، به حرکت رو به جلو متمایل است؛ به تداوم؛ به توالی و پشت سر هم آمدن. فرانکو مورتی این تفاوت شعر و نثر را بانی آن میداند که برای شعر از الهام صحبت میشود اما برای نثر از کار و عرقریزان روح. چون نثر نویسنده را درگیر حافظه، پیشبینی، و استراتژی چگونگی ادامه و به پایان رساندن مقدمه چینی میکند. محرک این تطویل برای رمان، ماجراجویی است. به گفته مورتی، تاریخ رمان را بدون رئالیسم و مدرنیسم میتوان تصورکرد، اما بدون ماجراجویی منثور نه.نثر باعث تکثر سبک میشود، ماجراجویی باعث تکثر داستان.
این پیوند نثر و ماجراست که ما را با رمانهای طولانی و چند جلدی مواجه میسازد. حال اگر با سنجهی ماجراجویی رمان به دههی مورد نظرمان برگردیم. قهرمان این دهه کسی جز ذبیح الله منصوری نخواهد بود. البته بینیاز از این سنجه نیز، در خود این دوره از باستانی پاریزی گرفته تا رضا براهنی همه دربارهی او سخن گفتهاند؛ آن هم به سبب تسلط بیمانند نام او بر بازار کتابِ این دهه. …