«هستیشناسی تصویر عکاسی» عنوان مقالهای به قلم آندره بازن (André Bazin) و ترجمه کتایون یوسفی است. اگر میشد هنرهای تجسمی را روانکاوی کرد، شاید عمل مومیاییکردن عاملی اساسی در پیدایششان تشخیص داده میشد. احتمالاً این فرایند روشن میکرد که سرمنشأ نقاشی و مجسمهسازی به نوعی عقدهیمومیایی بازمیگردد. مذهب مصر باستان، که سر سازش با مرگ نداشت، بقا را به تداوم وجود جسم مادی وابسته میدانست. بنابراین با ایجاد سپری برای در امان ماندن از گذر زمان، یکنیاز روانشناسانهی بنیادی انسان را برآورده میکرد. چراکه مرگ چیزی جز پیروزی زمان نیست. حفظ ظاهر جسمانی، هرچند مصنوعی، به معنی ربودن آن از چنگ زمان و سپردنش به زندگی بود.
پیش از مرگ نابهنگامش در ۱۹۵۸، آندره بازن مشغول مرور و گزینش یادداشتهای سینمایی بود که بعد از جنگ دوم جهانی نوشته بود. قرار بود آنها را در چهار مجلد چاپ کند که یکی از آنها در ۱۹۵۸ به چاپ رسید و دومی یک سال بعد. محور جلد اول، مبنای هستیشناسانه سینماست، یا آنطور که خود بازن گفته «به بیانی غیرفلسفی: سینما به عنوان هنر واقعیت.» جلد دوم به رابطهی بین سینما و هنرهای دیگری که اشتراکاتی با آن دارند، میپردازد. یعنی تئاتر، رمان و نقاشی. جلد سوم قرار بود از ارتباط سینما و اجتماع بگوید و جلد چهارم از نئورئالیسم.
مقالهی «هستیشناسی تصویر عکاسی»، برگردان فصل اول از جلد اول است. برای کسانی که با نوشتههای مردی که شاید بتوان او را به حق سنت بووِ نقد سینمایی نامید، آشنایی ندارند، این یادداشت صراحت و تیزبینی ذهن او را آشکار میکند و همهی شتابزدگیها و ایجازی که فشار حرفهژورنالیستی با خود به همراه میآورد، چیزی از آن نکاسته است.
پیشنهاد مطالعه: مقالهی «بارت و بازن؛ هستیشناسی تصویر» به قلم کالین مک کیب