عکسی از تورج حمیدیان -۱۳۶۷

نور زمستانی/ شهریار توکلی

بخشی از متن:

حمیدیان در جستجوى رسیدن به بیانى شخصى در عکاسى طبیعت (که براى زمانه‌ی خودش در ایران ـ که تعریفى براى عکس طبیعت جز منظره‌پردازى و ایران‌شناسى نداشته ـ خواسته‌اى بسیار بعید و بیگانه بوده)، با اصرار سعى دارد از منظره‌نگارى مرسوم، عظمت‌نمایى و تلاش در انتقال حس حضور در صحنه فاصله بگیرد تا بیننده‌اش را با دنیاى باز آفریده شده بر سطح کاغذ عکاسى روبرو کند. دنیایى تخت و مسطح که بنا به خواست هنرمند در تقلیل حجم و پرسپکتیوِ صحنه، خصلت دوبعدى آن نیز افزایش یافته.

عکس‌هاى او در غیاب موضوعات مورد اشاره‌ی مهم، چیزى نیست جز جزئیات تماشایى. جزئیات و عناصر طبیعی‌اى که در پهنه‌ی تصویر، دیگر یادآوری‌هاى آشناى خود را ندارند.

در چارچوب عکاسى وی این روابط ظریف بصرى است که همه‌ی توجه را به خود جلب می‌کند و عکاس همه‌ی کوشش خودرا می‌کند تا ظرائف دلخواهش را درقالب تصویری نزیه و درخشان متجلی کند. براى حمیدیان این «تصویر» است که همه‌چیز را پیش می‌برد؛ و در تصویر او، این «نور» است که حیاتی‌ترین ابزار به‌شمار می‌رود. نورهاى سبک زمستانى و پاییزى که روى کل عکس‌ها می‌نشیند تا مرز قاطع و خطى میان چیزها را از بین ببرد و همه‌چیز را به‌طور سیال درهم حرکت دهد و انرژی‌هایشان را به هم منتشر کند. در این جابجایى مدام رنگمایه‌ها و سایه‌ها و بافت‌ها، تعین چیزهاى آشنا از بین می‌رود؛ به‌طورى که دیگر فرقى نمی‌کند ما در صحنه شاهد چه چیزى هستیم. این که دامنه‌ی برف روى دیواره‌ییک کوه نشسته یا روى یک دیوار خراب کاهگلى.

تمایل به انتزاع، سلیقه‌ی مینیمالیستى در ترکیب‌‌بندى، دورى از حشو و زوائد، و تمایل به اجراى هندسه‌ی مختصر و ایده‌آل در تصویر، از ویژگی‌ها و علاقمندی‌هاى مورد جستجوى عکاس است که به نظر می‌رسد در نماهاى دور بهتر به نتیجه رسیده.

.

چشم‌اندازهاى او که اغلب عادی‌اند و شکوهمندى قابل توجه و جلوه‌نمایانه ندارند، حکایت از دنیاى همگنى دارند که همه‌چیز در کنار هم و از جنس هم و مرتبط به هم‌اند. هم شکلى چیزها به هم، معانى کلامى و واژگانی‌شان را از بین می‌برد. ابر، دود، جاده، رودخانه، نور، صخره، ابر، کوه، برف، بخار،… سایه و… همه یک چیزند.

حمیدیان کل عکاسى را (بدون جهت و گرایش خاصى)، عاشقانه دوست دارد. تجربه‌هاى مختلف این رسانه را دنبال می‌کند و هر جلوه و درخشش شریفى را (در هر دوره‌اى که باشد) محترم و مغتنم می‌داند. در حافظه‌ی حیرت‌انگیزش هیچ تصویرى گم نمی‌شود.

اشراف قابل توجه او بر شکل‌هاى مختلف هنرى (معمارى، عکاسى، سینما، کارتون، ادبیات، نقاشى)، از او هنرمندى ساخته که نسبت به موقعیت هنرمندانه‌اش و آثارى که پدید می‌آورد، آگاهى کامل دارد. او در تمام طول سال‌هاى حرفه‌ای‌اش، گونه‌هاى مختلف عکاسى              (و تصویر) را تجربه کرده، اما این تنوع بی‌شمار، هیچگاه باعث نشده تا روال یکدست کارش ـ که بدنه اصلى آثار عکاسانه‌اش را شکل می‌دهد ـ از مسیر مشخص‌اش جدا شود.

او می‌داند که کیست و در عکاسى چه می‌خواهد و کجا ایستاده. خودش را بدهکار کسى یا جریانى نمی‌داند و نگران راه‌هاى نرفته نیست. در تصاویرش (که قرار است آینه‌ی باورهایش باشد)، ذره‌اى نشان از تردید، دودلى، تجربه‌گرى گنگ و وسوسه در ورود به فضاهاى ناآشنا نمی‌یابیم.عکاسى او در چارچوب نظمى مشخص (و تقریباً لایتغیر) شکل می‌گیرد و جلو می‌رود.

جزئیات تکنیکى دقیقى که عکاس، با شور و حوصله، دنبال و رعایت می‌کند (استفاده از دوربین ۳۵میلیمتری و سعى در نزدیک‌سازى تجربه آن به کنترل‌هاى دقیق در روش زون سیستم با دوربین قطع بزرگ، انتخاب شرایط نورى خاص، تعمد در نوردهى حداقل (esopxerednu) و جبران رنگمایه‌ها در افزایش زمان ظهور به منظور رسیدن به وضوح بالاتر،اجراى چاپ‌هاى دقیق، و عرضه‌ی تمیز عکس با رعایتِ استانداردهاى کیفى جهانى) باعث می‌شود که کل فرایند عکاسی‌اش، با نوعى آداب شخصى و خاص همراه باشد. آدابى که هم عکس را براى عکاسش عزیزتر می‌کند و هم مزه‌ی تجربه‌اش را براى ما. …

سبد خرید ۰ محصول