«نقاش زندگی مدرن» به قلم شارل بودلر بیتردید یکی از مهمترین نوشتههای انتقادی در قرن ۱۹ به شمار میرود. این مقاله نخستین بار در سال ۱۸۶۹ به چاپ رسیده است. و به باور بسیاری از صاحبنظران از نخستین صورتبندیهای نظری در باب مدرنیته است.
شارل بودلر در «نقاش زندگی مدرن» زیرکانه در ارتباط میان امر تاریخی و امر شاعرانه مینویسد. وی به دنبال «نقاش زندگی مدرن» است. و از نقاشانی چون دلاکروا، دومیه، انگر، کوربه و… یاد میکند. اما در نهایت از فردی ناآشنا (شاید ایدهآلِ خود) به عنوان «نقاش زندگی مدرن» یاد میکند.
متن حاضر خلاصهای است از کتاب «نقاش زندگی مدرن» با برگردانِ روبرت صافاریان.
.
اگر علاقهمند به مطالعهی بیشتر پیرامون مفهوم «مدرنیسم» هستید، متن «نقاشی مدرن» به قلم کلمنت گرینبرگ را به شما پیشنهاد میکنیم.
.
بخشی از متن «نقاش زندگی مدرن»:
یک. زیبایی، مُد و خوشبختی؛
دنیا – حتی دنیای هنرمندان – پر از آدمهایی است که میتوانند به لوور بروند. به سرعت، حتی بدون اینکه نگاه گذرایی بیاندازند، از کنار ردیف تابلوهای بسیار جالب، هرچند مهجور، بگذرند تا برسند به تابلویی از تیسین یا رافائل – یکی از آن کارهایی که به یاری هنر گراورسازی مشهور شدهاند – و شگفتزده و مشعوف در برابر آن بایستند و بعد سرحال و سرخوش به خانههایشان بروند. در حالی که در دلشان خرسندند که «موزه را میشناسند». درست همانطور که آدمهایی هستند که با یک بار خواندن کارهای بوسوئه یا راسین دلشان را خوش میکنند که بر تاریخ ادبیات کشورشان احاطه دارند.
خوشبختانه هر از گاهی اصلاحکنندگان اشتباهات، منتقدها، و حتی آماتورهایی پیدا میشوند که اعلام میکنند که تمامی راز هنر نزد رافائل یا راسین – نیست، و در کارهای شاعرهای کوچکتر هم چیزهای خوب، متین و دلنشینی یافت میشود و ما هر قدر هم عاشق زیبایی عام باشیم، آن زیباییای که در کارهای شاعران و هنرمندان کلاسیک بیان شده است، درست نیست که زیبایی خاص، زیبایی شرایط ویژه و زیبایی تصویر آداب و رفتار روزمره را، از دیده بیاندازیم.
.
دغدغهی امروز من
باید بپذیریم چند سالی است دنیا دارد روشهایش را کمی اصلاح میکند. ارزشی که مجموعهداران امروزی برای کندهکاریهای رنگی دلنشین سده گذشته قائل میشوند از این حکایت میکنند که شاهد واکنشی در سمت و سوی درست هستیم. امّا اینها به گذشته تعلق دارند. دغدغه امروز من، نقاشانِ آداب و رفتارِ زندگیِ روزمرۀ زمان حال است. گذشته جالب است. نه تنها به خاطر زیباییای که چکیدهاش را میتوان در کارهای نقاشانی یافت که این گذشته برایشان حال بود، بلکه همچنین دقیقاً به این دلیل که این گذشته گذشته است. به خاطر ارزش تاریخی آن. این موضوع درباره زمان حال هم صدق میکند. لذّتی که از بازنمایی زمان حال میبریم تنها معلول زیباییای نیست که در این بازنمایی نهاده میشود، بلکه از نفسِ حال بودن نیز ناشی میشود.
.
مُدهای تاریخی
پیش رویم رشتهای از تصاویر مُدهای تاریخی نهاده شده است که از زمان انقلاب شروع میشوند. و به دورۀ حکومت کنسولی میرسند. این لباسها که به چشم بسیاری از آدمهای بیفکر – آدمهای جدی و عبوسی که از جدیت حقیقی محرومند – خندهدار میآیند، دارای جذابیتی هستند که ماهیتی دوگانه دارد؛ هم جذابیت هنری است، هم جذابیت تاریخی. این تصویرها بسیار زیبا هستند و غالباً در ترسیمشان هوشمندی سرشاری به کار رفته است. امّا چیزی که ذره ذرهاش در آنها برای من مهم است، چیزی که خوشحالم در همۀ آنها – یا تقریباً در همۀ آنها – مییابم، حس اخلاقی و زیباییشناختی روزگارشان است. آرمان زیباییای که انسان برای خود میآفریند، مُهر خود را بر پوشاک او میزند، بر لباسهای او چروک میاندازد یا آنها را صاف و شق و رق میسازد، به حرکات او حالتی نرم یا خشک میبخشد، و در دراز مدّت حتی در خصوصیات چهره او نفوذ میکند.
آدم به تدریج شکل خودِ ایدهآلاش را به خود میگیرد. این گراورها این قابلیت را دارند که به زیبایی یا زشتی برگردانده شوند. در حالت اخیر به کاریکاتور بدل میشوند. در حالت نخست به تندیس های عتیقه. زنانی که این لباسها را میپوشیدند، متناسب با میزان شاعرانهگی یا ابتذالی که بر آنها اثر نهاده بود، کم یا پیش به یکی از این دو نوع تعلق داشتند. گوشت و خون زنده به چیزی که امروز به نظرمان خیلی خشک میآید حرکتی سیال تزریق میکرد. حتی امروز هم بیننده میتواند به یاری تخیلاش تکان و خشخش این تونیک یا آن شال را حس کند. یک روز شاید کسی نمایشی ترتیب دهد که ما در آن شاهد زندگی دوباره این لباسها باشیم که پیشینیانمان خود را در آنها بسیار جذاب مییافتند، همانقدر که ما امروز خود را در لباس های بیشکوه امروزیمان جذاب مییابیم.