بخشی از متن:
فیداین از راهرویی تاریک تصوری لرزان و دانه دانه دری باز به بیرون را نشان میدهد یک خوک را از آغل بیرون میآورند و دوربین ویدیویی آن را دنبال میکند به مردی پَن میشود که در آن نزدیکی ایستاده است و سپس دوربین باز به خوک پَن میکند یک اسلحهی سلاخی که با دو دست گرفته شده در قاب پیدا میشود و دستها آن را به پیشانی خوک میفشارند زوم به داخل اسلحه شلیک میشود خوک به زمین میافتد و دوربین از نزدیک جان دادن آن را ضبط میکند مکث. برگشت به عقب حرکت آهسته اسلحه بار دیگر شلیک میشود خوک به زمین میافتد دوربین از نزدیک جان دادن آن را نشان میدهد قطع برفک میشود و پس از آن عنوان فیلم میشائیل هانکه محصول سال ۱۹۹۲ بر پرده ظاهر میشود ویدیوی بنی.
دومین قسمت سهگانهی میشائیل هانکه با صحنهای آغاز میشود که به قول خود میشائیل هانکه نشان میدهد فیلم در مورد چیست فیلم تماشاگر را در موقعیت چشمچران قرار میدهد تا به شکلی آیینی و وسواس گونه سلاخی یک خوک را در تلویزیون اتاق نوجوانی تماشا کند که پردههای آن کشیده شده است و مجهز به تمام دستگاههای ویدیو تلویزیون استریو و ابزارهای نظارت است تماشاگر خیلی زود درمییابد که جنبهی واقعاً آزارندهی فیلمی که روزنامهای سوییسی مشمئزکنندهترین فیلم سال نامید نه آن چیزی که بر پرده میبیند بلکه چگونگی ادراک و پردازش تصاویر روی پرده است.
هدف من در این مقاله دقیقاً بررسی همین نظامهای ادراک و پردازش و محیط و شرایط موجد آنهاست بویژه به نظرات برخی از فیلسوفان و متفکران معاصر فرانسه بودریار، ویریلیو، اژه، فوکو، و دولوز خواهیم پرداخت که با ویدیوی بنی ارتباط دارند اما توجه داشته باشید که این افراد تصادفی انتخاب نشدهاند.
.