«موجود فراپاشیده» عنوان مقالهای از محمد رضاییراد با عنوان فرعی کشکول ایدههای نیمه خیالی دربارهی تهران است. محمد رضاییراد تلاش میکند نگاهی فارغ از نوستالژی به تهران داشته باشد. این مقاله شرح تجربهی تهران است. و از ویژگیهایی میگوید که این شهر مدرن را واجد هویت تاریخی میکند. به زعم او تهران موجودی فراپاشیده است. «موجود فروپاشیده هستی رو به مرگ دارد و خود به خود رو به مرگ میرود، اما موجود فراپاشیده ، یک هیولاست که هستی رو به مرگ ندارد، هستی او معطوف به زندگی است». تهران شهری تکه تکه است که پاشیدگی در آن رو به فزونی دارد، شهری که تشنهی توسعه است و از این جهت زنده و تقریباً بیش از اندازه زنده است.
تهران حتی با رشته تهرانشناسی در دانشگاه تهران هم قابل شناسایی نیست. تجربهی تهران نقشه ندارد و هیچ ترسیمی نمیتواند تهران را به ما بشناساند. تهران آزاد و رهاست و به اسارات نقشه در نمیآید. رضاییراد از نگاهی جامعهشناختی به پیوند مفهوم مهاجرت و تهران میپردازد. ساکنان این شهر را تحلیل میکند و رابطهی آنان با شهر تهران را رابطهای مبتنی بر عشق و نفرت میخواند.
بخشی از متن:
«نوشتن چیزی یکپارچه و مرتب دربارهی تهران تقریباً امری محال است. تهران چیزی است تکه تکه و سراسر فراپاشیده. «فراپاشیدگی» واژهای است که ما آن را در برابر فروپاشیده جعل کردهایم. تهران فراپاشیده نیست، زیرا اگر فروپاشیده بود هرگز نمیتوانست در حیطهی توسعه قرار داشته باشد. شهر فروپاشیده شهریست کموبیش مرده که هرگز اقتصادی بارآور ندارد و برای ادامهی حیات خود محتاج شهرهای بزرگتر است. تهران اما شهری زنده است، تقریباً بیش از اندازه زنده. و این «بیش از اندازه زنده بودن» است که ارگانیسم حیاتی آن را در جستوجوی هوا و انرژی بیشتر دچار رشد و جهش هیولایی کرده است. «بیش زنده بودن» تهران موجب شده است تا او معادل چند شهر محتاج انرژی و اکسیژن باشد.
اکسیژن در تهران با بحران مواجه است، اما اکسیژن مورد نیاز تهران، همان چیزی نیست که آدمهایش برای تنفس به آن احتیاج دارند، اکسیژن تهران «فضا»ست و ارگانیسم حیاتی تهران برای ادامهی حیات محتاج بلعیدن فضاست.
فضاها درون هاضمهی تهران بلعیده شده و همچون تکهای فراپاشیده به بیرون پرتاب میشوند. به عبارت دیگر، تهران فضاهای بلعیده شده را همچون تکهای ویروسی شده و سرطانی به بیرون استفراغ میکند و بدینترتیب بر خویش میافزاید و «بیش زنده بودن» خود را از طریق همین هضم و دفع مدام تداوم میبخشد… شهر فراپاشیده، به عکس شهر فروپاشیده، شهری مچاله شده نیست بلکه شهریست که تا بیکران گسترده است و کرانه ندارد.»