همۀ کسانی که در جوامعی به سبک جوامع غربی زندگی میکنند، در دنیایی از ارتباطات دیداری به سر میبرند: تلویزیون، سینما، ویدئو، تبلیغات تجاری، تابلوهای ترافیک، علائمی در محیطهای روستایی و شهری که ما را از انجام برخی کارها منع میکنند، دیوارنوشتههای روی ساختمانها و ماشینها، عکسهای روزنامهها، تابلوهای نقاشی گالریها، داستانهای مصور دنبالهدار و کارتونها، بستهبندی کالاهای مصرفی. هیچیک از انواع ارتباط دیداری بیرون تاریخ جای نگرفتهاند؛ همۀ اینها با این واقعیت معین میشوند که هماکنون در چه محیطی زندگی میکنیم و با این محیط چگونه تعامل میکنیم، و همینطور با اتفاقات گذشته. بنابراین فرهنگ دیداری ما طیف گستردهای را در بر میگیرد که از برچسب روی یک جوراب شلواری شروع میشود و به تابلوی «چهره نقاش» اثر رامبراند در نشنال گالری ختم میشود. جستوجو و سنجش آثار این تجربهها و تحلیل آنها با هدف درک اینکه آنها چگونه ترکیب و ساخته شدهاند و شناخت ساز و کار آنها موضوع تاریخ هنر است. به عبارت دیگر، موضوع تاریخ هنر این پرسش است که چه چیزی باعث میشود اشیایی که به شیوه دیداری تجربه میشوند چیزهای معینی را در زمانهای معینی از راههای گوناگونی به گروههای مختلفی از آدمها انتقال دهند.
تاریخ هنر منحصراًً – یا حتی عمدتاً – با چیزهایی سر و کار ندارد که عموماً آثار هنری تلقی میشوند. به زبان دیگر همیشه به فرهنگ «سطح بالا» و اشیاء متعلق به این حوزه نمیپردازد. طراحی جلد صفحات موسیقی همانقدر موضوع کار تاریخنگار هنر هستند که آثار رودچنکو. او نه تنها به اشیاء، بلکه به فرایندها هم میپردازد.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «تاریخ هنر»