محمدرضا طهماسب‌پور

بخشی از متن:

ا‌نتخاب بسیار دشواری است که از میان پرشمار عکس‌هایی که با سليقه‌ی ذهني من هماهنگی و نزدیکی دارد تنها ده عکس را برگزینم انصاف باید داد که کاری است بس دشوار. باید هم نگاهی به عکس‌هایی دیده شده کنم، هم از حافظه یاری بخواهم و هم از عکس‌هایی که به مناسبتی در ذهنم جای گرفته‌اند. اما بی گمان در این گزینش اندک شمار زیادی از عکس‌هایی را که در این سال ها دیده‌ام و با آنها از نظرهایی پیوستگی و وابستگی حسی و زیبایی شناسی دارم کنار گذاشته خواهد شد و مجالی برای پرداختن به آنها نخواهد بود، چرا که باید تنها ده عکس را در این میانه برگزید. در این گزینش تلاشم بر این بود تا عکس‌هایی که را که تاکنون دیده و در حافظه نگاه داشته‌ام با نگاهی دوباره به عکس‌هایی دیگر از عکاسانی که آثار آنها نشانی از خلاقیت و نگاه عکاسانه داشته و بر من تأثیر گذاشته‌اند به عنوان نمونه ارائه کنم.
و اما نمونه ها که با نمونه های خارجی آغاز می‌شود
عکسی از روبر دماشی مربوط به سال ۱۸۹۵ با تکنیک چاپ صمغی بیکرومات پتاسیم عکس، مربوط به دوران تصویرگرایی در عکاسی است، دوره ای که هنوز خصلت های ماهیتی عکاسی کشف نشده و عکاسان با ترفندهای چاپی یا عکسبرداری تلاش می کردند تا عکس ها را به نقاشی که زبان بیانی هنری در قرن نوزدهم به شمار میرفت نزدیک کنند و از این رهگذر، کار خود را در قالب اثری هنرمندانه عرضه کنند. این دوران اگر چه عکاسی را از ویژگی های یگانه خود برای سالیانی دور داشت، اما از این دوران آثار بسیار قابل توجهی در حلقه‌ی پیروان مکتب تصویرگرایی پدید آمد. به گمان من، عکاسی در این دوران، قابلیت های برابری و در برخی موارد برتری تکنیکی خود را در مقایسه با نقاشی به خوبی آشکار کرد و زمینه ساز جنبش های مدرن هنری در آستانه سده‌ی بیستم میلادی شد.
عکسی از اوژن اتژه مربوط به حدود سالهای ۱۹۰۰، خیابان های خلوت و خالی از هر جنبنده ای در پاریس، موضوع عمده ای از آثار اتژه را تشکیل می دهد حسی غریب در این عکس ها نهفته است. همه چیز در سکوت و سکون کامل است. حسی میان تعلیق و انتظار. در این عکس ها گویی اتژه با آگاهی کامل، بناهای پاریس را مومیایی کرده و از هر زائده فساد پذیری آن را پیراسته است. حس خوشایندی نسبت به این عکس ها دارم. مناظری از شهر، خیابان ها، پارکها، نمای خانه‌ها، ویترین مغازه ها، یادمانهای شهر پاریس که همه و همه نشان از گونه ای سادگی و بی پیرایگی نوع نگاه به موضوع ها دارند. شاید از آن دست حس‌هایی است که بعدها الهام بخش سوررئالیست های پاریس شد.
عکسی از هربرت بایر مربوط به حدود سالهای ۱۹۲۵ در این عکس، نگاه پیشرو هربرت بایر در دیدن عکاسانه جهان که همچون چشمی بی واسطه به موضوعی که به خط و فرم تبدیل شده برایم جالب است. گونه‌ای از نخستین آشنایی زدایی‌ها در عکاسی با حذف زوایای آشنای دید. به گمانم نمونه‌ای موفق در عکاسی پیشرو است. که چشم عکاس و مخاطب یکی شده است و بی واسطه مخاطب خود را در صحنه‌ای پویا حس می کند.
عکس فلفل سبز از ادوارد وستون مربوط به سال ۱۹۳۰ در این عکس کشف و شهود عکاسانه وستون در نگاه به پیرامون و موضوع‌های ساده‌ای که در برابر دوربین وی قرار گرفته‌اند شگفت‌انگیز است. اعجازی از نور در آفرینش فُرم و بازی های تصویری برای بیانی استعاری در دنیای واقعی. عکسی است یگانه و تحسین برانگیز هر بار به این عکس نگاه می کنم شگفتی و عظمت کار او برایم دو چندان می نماید.

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول